رمان پایانگر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی، انتقامی، معمایی
نویسنده رمان: پرتو فرهمند
تعداد صفحات: 1301
خلاصه رمان: (رمان پایانگر جلد چهارم مجموعه منظومه تاریک) چه اتفاقی می افتد وقتی یک حیوان خونی عروس نورانی را در سرزمین مرگ پیدا می کند؟ الساندرو ‘آلفا’ ویلانووا که در خیابان های لوس فورتیس بزرگ شد، راه خود را به سمت اوج برداشت، برای بقای خود مبارزه کرد و همه چیز را در این روند از دست داد. شهری که در آن زمان از او دوری میکرد، اکنون شهری است که او حکومت میکند، هرچند به تنهایی، به عنوان پادشاه یک امپراتوری تاریک که تعداد کمی از او میدانند. ‼️ جلد های مجموعه منظومه تاریک بهم مرتبط هستند. بنابراین؛ به ترتیب رمان های شکارگر، غارتگر، سلطه گر و در نهایت پایانگر خوانده شود‼️
قسمتی از متن رمان پایانگر
هردو کیفشون رو برداشتن، دسته گلهاشون رو توی دست گرفتن و از پله پایین رفتن. رنجروور سیاهی جلوی در پارک بود، هکتور روی صندلی راننده نشسته بود و چشماش ذنیث رو دید میزدن. آلفا بیرون ماشین منتظر ایستاده بود.در مسافر رو برای ذن باز کرد، کنار رفت تا سوار شه، درو براش بست و بعد به طرف زفیر چرخید. پیراهن بلند دست و پاگیرش باعث شد که آلفا آه بکشه و بعد خیلی عادی کمرشو گرفت…
از روی زمین بلندش کرد و روی صندلی عقب ماشین نشوندش… و درو پشت سرش بست. خدایا، زفیر عاشق این حرکت بود. این مرد جوری نگاهش میکرد که انگار پریه و هیچ نقصی نداره، در حالی که بقیه ی دنیای باوری خلاف اینو توی حلقش فرو میکردن. آلفا باعث میشد که ظرافت رو حس کنه، کوچیک بودن، ارزشمند بودن، و خیلی کم پیش میومد که زفیر چنین احساساتی رو در کنار بقیه مردم تجربه کنه.
آلفا سوار ماشین شد و هکتور شروع به رانندگی کرد. آلفا بهشون اطلاع داد: توی دادگستری با وکیلم ملاقات میکنیم. تمام مدارک آمادهست. نشسته بود نگاه انداخت، اون طرف صورتش که رد زخم و چشم بند داشت به سمت زفیر بود. ذن از آینه وسط ماشین نگاهی بهشون انداخت و بعد کامل خودشو به طرف آلفا چرخوند. با رسمی ترین لحن ممکن خودشو معرفی کرد: