دانلود رمان پای بست نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: سامان
تعداد صفحات: 133
خلاصه رمان: قصه ی دختر ی به نام عاطفه است که در خانواده فقیری زندگی می کند و بعد از کلی جستجو به عنوان پرستار بچه وارد زندگی مرموز مردی بنام مهرداد و بچه کوچک شیرخواره اش میشود و کم کم میفهمد که مهرداد در گذشته چه ضربه های سختی از همسر و دوستانش خورده، پس شروع به کمک کردن به مهرداد میکند تا از کسانی که بهش آسیب رسوندن انتقام بگیرد اما وقتی از نقشه وحشتناک مهرداد مطلع میشود که ممکن است در این میان جان افراد بیگناه هم به خطر بیفتد با وجود علاقه ای که بین این دو بوجود آمده ، جا میزند ولی…
قسمتی از متن رمان پای بست
در را گشود: اينجا… كنار رفت و دختر را به داخل دعوت كرد: درست اومدي . دختر از در وارد شد و همانجا ايستاد. مهرداد به او نگاه كرد: ميخواي همينجا وايسي؟ بيا تو … دختر كفشهايش را در آورد و وارد شد. مهرداد جلوتر به راه افتاده بود و سرگردان ميان كارتنهاي پر و خالي را نگاه ميكرد. گفت: شناسنامه تو آوردي؟ دخترك در كيفش گشت و شناسنامه را بيرون كشيد.
مهرداد رو به او كرد: بذارش روي ميز. تا وقتي اينجا مشغول كاري همينجا ميمونه .دختر بي حرفي سر تكان داد .مهرداد كه دست از گشتن برداشته بود به سمت او رفت و مقابلش ايستاد تو: … اسمت عاطفه بود؟ دختر زمزمه كرد: .بله مهرداد باز برگشت: سارا… توي اتاقه… خوابش برده. تا جايي كه تونستم… خوب… جاشو عوض كردم. ولي مطمئن نيستم. تو چكش كن. منم به بقيه كارام ميرسم . اين را گفت و جعبه اي را كه مقابل پايش بود تكاني داد .
عاطفه مقابل بچه كه روي تختي گذاشته شده بود ايستاد. باور نميكرد كه شغل را به دست آورده است. به همين سادگي .بي ضامن .بي اطلاع والدينش .
به اطراف نگاهي كرد: اينجا در آرامش ميتوانم درس بخوانم . وجود صاحبخانه را در چارچوب در حس كرد: عاطفه … به سمت او چرخيد: به هيچكس نگو كه اينجا كار ميكني . و بسته اسكناسي به سمتش دراز شد . دلش هري ريخت