دانلود رمان پرتو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: یسنا شهرکی ومرضیه مقدمی
تعداد صفحات: 139
خلاصه رمان: داستان درباره ی پرتوی قصه ماست که خدمتکار یه عمارته و مجبور به ازدواج با پسر زخم خورده ی این عمارت میشه پسری که همسرش بهش خیانت کرده و……. در تاریکی شب دانه ای از جنس خورشید و به زیبایی ماه بر زمین افتاد میان دشتی پر از خار دانه با مهر خاک و عشق آب و زیبایی خورشید رشد کرد در میان خارها گلی رویید همجنس پرتو های خورشید… افتابگردانی رویید… که با هر طلوع خورشید جان تازه ای می گرفت
قسمتی از متن رمان پرتو: بھ پرتو نگاه کردم …..خیلی ناز خوابیده بود …..خیلی….. پتو رو روش کشیدم و بھ طرف کمد رفتم . چمدون مشکی رنگ بزرگی رو انتخاب کردم و لباس ھای خودم و پرتو رو توش جا دادم . محض اطمینان دو بستھ پد بھداشتی ھم برای پرتو برداشتم . بعد از این کھ یھ دور دیگھ ھمھ ی وسایل رو چک کردم در چمدون رو بستم و عیدی پرتو رو ھم کنار گذاشتم تا بعدا بھش بدم. از اتاق زدم بیرون بھ سمت پذیرایی حرکت کردم. خبری از مامان و بابا نبود . تلوزیون رو روشن کردمو مشغول تماشای فیلمی کھ پخش میکرد شدم .
با صدای تق تق چشم از تلوزیون گرفتم و بھ شخصی کھ از در سالن وارد میشد نگاه کردم . طبق معمول مھناز بود و اون پاشنھ تق تقی ھای رو مخمش. رو بھش کردم و با پوزخند گفتم : بھ بھ ببین کی این جاست ؟ مھناز خانوم ……عید شما مبارک …..زندگی جدیدخوش میگذره ؟ میبینم کھ ھمسر جدیدتون دست بزن ھم داره . نھ ؟اشاره ای بھ گونش کردم کھ با خشم گفت: نھ
اتفاقا زندگی جدیدم اصلا خوب نیست ، اما مثل این کھ بھ تو و اون دختر کلفتھ خیلی داره خوش میگذره! اما اینو بدون اینخوشبختیتون زیاد دوام نمیاره …… میدونم باھاتون چی کار کنم …این و گفت و بھ سرعت ازم دور شد . زن وقیح بعد از اون ھمھ بلایی کھ سر من آورده ھنوزم سھ متر و نیم زبون داره.