دانلود رمان پشت دیوار تنهایی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، انتقامی
نویسنده رمان: bati!i
تعداد صفحات: 326
خلاصه رمان: شادی مجد ، دختر شاد و سرزنده ای بوده که دست تقدیر اون رو به یه آدم پرخاشگر و عصبی تبدیل کرده و باعث شده که یه دیوار بتنی بین خودش و همه ی آدم های اطرافش بکشه … اون از همه چی بریده و تنها چیزی که باعث می شه از دیوانگی نجات پیدا کنه کاره که حسابی خودش رو توش غرق می کنه …
قسمتی از متن رمان پشت دیوار تنهایی
صبح روز بعدش ، وسایلای سحر رو برداشتم و رفتم سمت بیمارستان … قرار بود که عقد رو توی ساعت ملاقات انجام بدن که شلوغی مزاحمتی رو برای بیمارا درست نکنه ! من زودتر آماده شدم و رفتم تا به سحرم کمک کنم … سیمین جونم فرستادم خونه تا هم خستگی در کنه و هم آماده بشه برای بعد از ظهر …. با کلی شوخی و خنده و آزار و اذیت سحر رو آماده کردم … بالاخره بعد از چند وقت صورتش رنگ آرایش رو به خودش دید ! زمین تا آسمون عوض شده بود .. با مداد ، ابروهای ریخته شدش رو دوباره کشیدم …
روز قبلش که می خواستم برای سحر کلاه گیسم بخرم .. نیما مخالفت کرد و نذاشت . میگفت سحر رو همین جوری دوست داره و همین جوریم می خواد که باهاش عقد کنه !!!! هرچی اصرار کردم نداشت که نداشت …. هر چند که از کارش خوشم اومد ولی خوب نمی خواستم حالا که خود سحر مریض و ناتوانه ، خیلیم از نظر ظاهری پایین به نظر بیاد …. کت و دامن سفیدی که طرح های زیبا آبی داشت رو تنش کردیم … دامنش پرچین بود و باعث می شد که لاغری بیش از حد سحر به چشم نیاد …
به کت خوش دوختم بود که با اینکه کوچیک ترین سایز رو گرفته بودیم ولی بازم براش گشاد بود … با هزار زور و زحمت توی تنش درست کردیم …. هرکس که توی بخش خبر رو می شنید می اومد و تبریک می گفت هر کسیم که کاری از دستش بر می اومد انجام می داد …. لباسش رو هم یکی از مریض ها که کار خیاطی می کرد اومد و براش درست کرد …. روسریشم یکی از همراه ها اومد و طوری بست که اصلا انگار نه انگار که این بشر اصلا مویی نداره …. هیچی معلوم نبود . ساده و زیبا….. چشم .