دانلود رمان پنجره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تخیلی، غمگین
نویسنده رمان: فهیمه رحیمی
تعداد صفحات: 98
خلاصه رمان: داستان دختری با چشمان تیله ای ست که عاشق معلم ادبیات شان که البته همسایه شان نیز هست می شود. کاوه که پسری خشن و منطبت هست چندین بار در کلاس درس از خطاهای او می گذرد پس در رفت و آمدهای خانوادگی و درسی که با هم دارند مینا به عشق خاموش او نیز پی می برد ولی او (کاوه) وادار به پذیرش چیزی می شود که برای مینا ضربه ای وحشتناک است…
قسمتی از متن رمان پنجره
شانزده سال خاطره را پای پنجره دفن می کنم و به راهی می روم که نمی دانم کجاست؟ با سنگینی دستی بر شانه ام، آخرین نگاهم را از پنجره می گیرم و به صورت خواهرم مرسده خیره می مانم … او لبخند بر لب دارد و می گوید »میدانم، دل کندن از این خانه مشکل است … من و تو و فریدون توی این خانه به دنیا آمدیم و در اینجا هم بزرگ شدیم، خانۀ جدیدمان هم بد نیست … پنجره آن هم به کوچه باز می شود؛ یک کوچۀ باریک و ساکت تو از آن پنجره هم میتوانی طلوع و غروب خورشید را نگاه کنی…
بیا برویم، فریدون منتظر ماست … اتومبیل خودمان باید جلو کامیون حرکت کند تا راه را نشان کارگرها سوار شدند اما راننده برای .بدهد«. آخرین کارتن هم توی کامیون گذاشته شد و بارها با طناب محکم بسته شدند … اطمینان یک بار دیگر طنابها را امتحان کرد و بعد سوار شد … همسایه ها برای بدرقه مان سر کوچه جمع شده بودند.
رفتگر پیر محله مان هم چرخ دستی اش را داخل کوچه هل داد و خودش را به ما رساند و پرسید »می روید؟ « پدر دستش را در دست گرفت و گفت » بله دیگر وقت رفتن است« … پیرمرد: حیف شد دلمان برایتان تنگ می شود … پدر تنها به یک لبخند اکتفا نکرد و گفت …