دانلود رمان چراغ ها را من خاموش می کنم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: زویا پیرزاد
تعداد صفحات: ۳۰۰
خلاصه رمان: رمان حادثه ها نیست؛ ریتم کُند و آهسته یی دارد که روز های عادی را با رویداد های متعارف روز تعریف می کند و در آن دلتنگی ها و روزمره گی های یک زن ساده را در یک گوشة شهر بازتاب می دهد. در این رمان هیچ حادثة آن چنانی به وقوع نمی پیوندد- در حقیقت این گونه پرداخت را میتوان ویژه گیی برای تمام آثار زویا پیرزاد دانست. او آدم های معمولی را با سرنوشت های معمولی، محور آثار خود قرار می دهد و لحن صادقانه و طرز دید اوست که رمانش را برجسته می سازد. او در این پرداخته ها در صدد ساختن ابر قهرمان ها نیست؛ دغدغة او تصویر دغدغه های زنان است.
قسمتی از متن رمان چراغ ها را من خاموش می کنم
اتوبوس غیر از من مسافری نداشت. راننده زیر لب آهنگی عربی زمزمه می کرد. از “یاحبیبی” و”یا عزیزی” ها که از ته دل می خواند حدس زدم باید عاشقانه باشد. از جلو سینما تاج گذشتیم انگار همین دیروز بود هر جمعه دوقلوها را که هنوز خیلی کوچک بودند می گذاشتیم پیش مادر و آرمن را می آوردم سینما تاج، توی خانه ساندویچ کالباس با جعفری و پیاز خرد کرده درست می کردم که خیلی دوست داشت.
عاشق کانادادرای نارنجی هم بود که حتما باید خودش می رفت از بوفه سینما می خرید. با هم فیلم تماشا می کردیم و ساندویچ می خوردیم و می خندیدیم و وقت برگشتن دستش توی دستم فیلم را از اول تا آخر دوباره و سه باره تعریف می کرد. اتوبوس روبه روی مغازه ستاره آبی ایستاد. فکر کردم چند وقت است دستش را نگرفته ام؟ چند وقت است باهم سینما نرفته ایم؟ قبل از پیاده شدن به راننده گفتم: (چه آهنگ قشنگی بود)، خندید. جوان بود و سه دندان طلا داشت.