دانلود رمان چشمان زغالی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: راضیه عباسی
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: بهم دست درازی کرد و مجبور شد با من ازدواج کنه و درحالی که تو تبِ عشق برادرش میسوختم. هرشبانه روز مورد هجوم خشمِ علیرضا قرار گرفتم. ما هر دو عاشق بودیم، او عاشق خواهرم و من عاشق برادرش سیاوش اما…
قسمتی از متن رمان چشمان زغالی
بانو و شهرام سر جایشان نشستند آیلار و مازار هم گوشه ای ایستادنند آیلار با مازار حرف داشت نمی دانست زمان مناسبی را بر گفتن خواسته اش انتخاب کرده یا نه اما حالا که بلاتکلیف کنار هم ایستاده بودنند شاید بهتر بود بگویید گوشه شالش را به بازی گرفت و گفت :مازار اگه یک چیزی ازت بخوام ناراحت نمیشی ؟
مازار یک دستش را در جیب شلوار سورمه ایش کرد
کت سرمه ایش کمی عقب رفت صاف ایستاد و با دقت خیره آیلار شد ژستش زیادی دلبرانه بود برای دخترهای حاضر در جشن آیلار که سر بلند کرد تا حرفش را بزند هم دلش رفت برای استایل مردش قبلا زیاد به او توجه نمی کرد
اما این روزها که حواسش را به او داده بود تازه می فهمید چقدر در چشم است قد بلند و اندام متناسبش با آن کت و شلوار خوش دوختی که بر تن داشت آی خود نمایی می کرد مازار که همچنان منتظر بود پرسید :چی شده ؟