دانلود رمان چشمان همیشه مست نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: نسرین نصرینی
تعداد صفحات: 273
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختریه که عاشق یه پسر میشه و درست لحظه ای که میخوان بهم برسن پسره ناپدید میشه و ….
قسمتی از متن رمان چشمان همیشه مست
آن شب را تا صبح بیدار ماندم.وقتی خوابم برد که هوا داشت روشن میشد. با صدای مادر از خواب برخاستم.نگاهم به ساعت روی میز افتاد.با دیدن ساعت روی میز که ده صبح را نشان میداد دانستم که فرصت دیدار دوباره اش را از دست داده ام.گرفته و دمغ به آشپزخانه رفتم.مادر تهیه ناهار ظهر را میدید و سماور هنوز روشن بود.به من نگاه کرد و گفت:دختر چقدر میخوابی؟مگر دیشب نخوابیدی؟
-نه.-بخاطر رفتن او خوابت نبرد؟دیگر اگر خدا بخواهد قرار است همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود…چند روز دیگر که با مادرش آمد و قول و قرارهایمان را گذاشتیم یک جشنی بگیریم که دهان فامیل باز بماند. یک جهازی برایت درست کنم که همه انگشت به دهان بمانند…مادر همینطور حرف میزد از جشن آنچنانی که برایم مهم نبود از جهاز دهان پر کنی که آنهم برایم مهم نبود.در فکرم حرف نگفته او را جستجو میکردم
و میدانستم تا برگردد آرام و قرار نخواهم داشت.با خود گفتم کاش زود برگردد.چند روزی که مادر گفته بود گذشت و از او خبری نشد.نه تنها خبری نشد بلکه حتی یک تماس هم نگرفته بود. از خیابانهای اصلی گذشتیم وکم کم به آن جاده فرعی و دور افتاده رسیدیم جاده ای که در گذشته ای دور از آن عبور کرده بودم و این برایم یادآور شیرین ترین خاطرات زندگی ام بود جاده ای که پس از سالها هنوز بوی عشق میداد انگار حضورش را دوباره احساس میکردم و آن چشمان زیبا و
دوست داشتنی و آن لبخند شیرین واضح تر از همیشه در نظرم نقش بست جاده هنوز هم خلوت و تاریک بود درست مثل گذشته درختان بلندی که دو طرف آن قرار داشت چنان روی جاده باریک خم شده و شاخ و برگشان را درهم پیچیده بودند که انگار وارد تونلی درختی میشدیم سماع کنار مهتاب نشسته و با نگرانی به جلو چشم دوخته بود -عجب جاده ترسناکی! اره درست مثل گذشته -مگر قبلا هم اینجا آمده بودید؟