رمان چمدان از نویسنده بزرگ علوی دانلود رمان با لینک مستقیم

دانلود رمان چمدان به قلم بزرگ علوی با لینک مستقیم

دانلود رمان چمدان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: اجتماعی
نویسنده رمان: بزرگ علوی
تعداد صفحات: 113

خلاصه رمان: مجموعه داستان کوتاه چمدان (1313 ش) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با بکارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزی‌های آنان، به سبک محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این تفاوت که شخصیت‌های داستان‌های علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیت‌های داستان‌های هدایت، که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند. بزرگ علوی در سال 1315 به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا برکنار شدن رضاشاه (شهریور 1320) در زندان

قسمتی از متن رمان چمدان 

خجالت که معلم و اسنادش او را در این وضعیت دیده است فوری چمدانش را بر میدارد و از آن خانه بیرون میاید . امروز از معشوقه اش پس از هفت سال میخواهد بشنود که پس از آن واقعه چه قضیه ای اتفاق افتاده ، اما هیچ قضیه ای اتفاق نیفتاده ، برای اینکه همشونه ابدا در اندالت مافت نشده است که پروفسور او را دیده است . و پروفسور هم اصلا این مطلب را برای زنش در عرض این هفت سال نیاورده است . من قصه را خواندم تا این جملات رسیدم : « پس او هیچوقت این مطلب را او از نشا گفته است .

این زن نمیداند و هیچوقت نمیدانسته است که شوهرش او را در موقعیکه جلوی پای من افتاده بوده ، دیده است . او امروز از همان دم در آهسته ، هاوریکه کی شهید برگشت و . .. بعد ها ، ساعتها بود بخانه آمد و با او از نشر ) هیچ صحبتی میان نیاورد * اینجا که رسیدم بگمرته مسو شوان عصبانی شده ، گفت ه نه این غیر ممکن است . س است و دیگر نخوانید . . من تعجب کردم و گفتم : « چه چیز عقید : شما غیر ممکن است ؟ * چطور ممکن است که مردی هفت سال تمام هرز گی های زنش را ببیند و بروی خودش نیاورد دیگر خوانید و بگذارید من راحت باشم .

من از موقع استفاده کرده ، از جایم لند شدم ، چون بنظرم در موقع خواندن صدای پای کسی را در خانه شنیدم ، به آرداشس گفتم : تو اینجا باش را در مسیر دولتی میخواهد بقیه حکایت و با قصه دیگری برایش بخوان تا من قدری گرو گش درست کنم » دیگر ما بين اردانش و مسیو دواس چه اتفاق افتاده آنها با هم چه گفتگو کردند . اینهارا درست نمیدانم . ولی نه اش را بد فهمیدم از قرار معلوم وفيكه مادام شواس و آردار پر بیرون رفه بودند .