دانلود رمان چیزی زیبا جلد پنجم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، خارجی، همخونه ای
نویسنده رمان: جیمی مک گوایر
تعداد صفحات: 228
خلاصه رمان: آمریکا میسون , یک دانشجوی گستاخ مقطع کارشناسی در دانشگاه ایالت شرقی گرفتار عشق یه مددوکس شدهاست شپلی مددوکس. برخلاف پسر عمویش, شپلی بیشتر یک عاشق است تا یک مبارز ولی یک سفر جاده ای به منزل والدینش در ویچیتای کانزاس میتواند به معنای رفتن به مرحلهٔ بعدی باشد یا پایان همه چیز….
قسمتی از متن رمان چیزی زیبا جلد پنجم
همین حالا ؟ چرا که نه ؟ شپلی پلک زد : من فقط دارم . . . اووم . . .هیچ وقت به دختر نبوده که … دارم ناراحتت می کنم ؟ بسرعت سرش تکون داد : مسلما حسی که حالا دارم این نیست. ساندویچ درست کردم . ژامبون خوک دوست داری یا بوقلمون ؟ در حالی که لبخند می زدم و بعدش خودمو مجبور کردم که به قیافه ی جدی بگیرم . شپلی به بهترین وجه ممکن , خیلی خوشگل , دست پاچه شده بود .
یه چیز مربع شکلی که توی کاغذ مومی پیچیده شده بود به طرفم گرفت. منم گرفتمش و با دقت به گوشه اش رو باز کردم و اونقدر کشیدم تا چشمم به نون سفید افتاد . گفتم: خدایا شکرت نون سفید بهترینه ! میدونم چی میگی. منم نمی تونم گندم کامل ( سبوس دار ) رو تحمل کنم. نون سفید و کالری های لعنتی !کاغذ دورش رو باز کردم و اون ساندویچ بوقلمون و پنیر سوسیسی رو به دقت چشیدم . یه چیزی توش داشت که بویی مثه مزرعه چی پوتله میداد…
و همین طورم کاهو و گوجه فرنگی. به سمت شپلی نگاه کردم و وحشت زده گفتم : واااای خدای من… جویدن رو متوقف کرد و غذای تو دهنش رو فرو داد : چی شده ؟لعنتی. بهش آلرژی داری ؟ دلواپس دور و بر رو نگاهی کرد و دوباره پرسید : همرات ایپیفن ( EpiPen ) داری ؟ باید ببرمت بیمارستان ؟ افتادم عقب و چنگ زدم و محکم گلومو گرفتم. با نگرانی روم دولا شد در حالی که نمی دونست کجام رو دست بذاره یا چطوری باید کمکم ک داد زد : گندش بزنن لعنت حالا باید چیکار کنم ؟