دانلود رمان ژالین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه زهرا سعیدی
تعداد صفحات: 501
خلاصه رمان: رمان در مورد دختری به اسم ژالینه که تُرکِ تبریزه و مادرش رو وقتی هفت سالش بوده از دست داده و با پدرش که معتاده زندگی میکنه. ژالین روزای سختی رو میگذرونه و تنها کسی که داره دوستش مهنازه تا اینکه یه حاج آقایی که دوست باباشه میاد خونشون و باعث میشه زندگی ژالین تغییر کنه….ژالین مجبور میشه با دوست پدرش به تهران بره و تو خونه ی اون مرد زندگی کنه و اونجا اتفاقات زیادی براش میفته.با ما و ژالین قصه مون همراه باشید عزیزان.
قسمتی از متن رمان ژالین
لباس قشنگی بود ، مشکی بود و بلند ، تیکه های بالا حریر به کار رفته بود و آستینشم بلند و حریر بود.از کمر به پایین جنس پارچه تغییر می کرد و طوسی همراه با خط های مشکی بود . به چاک بزرگ هم داشت ! یعنی من باید تو مهمونی تولد فرخ که زن و مرد قاطی بودند همچین لباسی می پوشیدم ؟ من تا حالا جلوی مردا اینجوری لباس نپوشیدم ، حالا باید چیکار می کردم لباسو دوباره انداختم رو تخت و کلافه دور خودم چرخیدم.
خدایا چم شده ؟ چرا آروم نمی گیرم ؟ انشستم روی صندلی و سرمو با کلافگی گرفتم تو دستام به دقیقه نکشید از روی صندلی بلند شدم و رفتم ؟ سمت کمدم می خواستم سری به خط قدیمیم بزنم و ببینم پیامی اومده برام یا نه.همینکه خواستم خطو بردارم در اتاق زده شد.در کمد و بستم و پوف کلافه ای کشیدم.رفتم درو باز کردم و دیدم فریاد پشت دره عصبی نگاش کردم و گفتم : بله ، چیکار دارین باز ؟ از لباس خوشت اومد ؟ نه با تعجب گفت : چرا نه ؟
چون تا حالا جلوی مردا همچین لباسی نپوشیدم ، معذب میشم ! خندید و گفت : طبیعی میشه برات ، اون که چیزی نیست . لبخند مسخره ای تحویلش دادم که گفت : راستی یه سوال داشتم. بپرس معنی اسمتو می دونی ؟ نگاش کردم و گفتم : ژالین یعنی شعله ی آتش ! آبرویی بالا انداخت و گفت : چه جالب ، فکر می کردم معنی اسمتو نمی دونی حالا که فهمیدین می دونم امر دیگه دارید ؟ آره ، پاشو بیا کمک چشم هامو عصبی باز و بسته کردم و گفتم..