دانلود رمان ژنرال نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: ریحانه کیامری
تعداد صفحات: 794
خلاصه رمان: ژنرال! لوتیترین مردی که دنیا به خودش دیده …! محمدرضاجلیلی صاحب این لقب دهن پر کنه! مردی که تا به حال پیشقدم در ورود به هیچ ارتباطی نشده… کسی که تو روابطش خط قرمزی نداره، هیچ دختری براش مهم نیست و فقط به خودش فکر میکنه تا اینکه یه خانم تخس و لجباز نظرشو جلب میکنه… زنی که روحیاتش خیلی به محمدرضا نزدیکه، مثل خودش یه جنگجوئه، یه مغرور پر ادعا! آقای ژنرال خشن ما هیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد که تو دستای این خانم مثل موم نرم بشه!
قسمتی از متن رمان ژنرال
دخترک به در سمت چپ اشاره کرد. محمدرضا با نگرانی چند ضربه به در زد. يا الله… نغمه خانوم؟ صدای نغمه مملو از تعجب در حمام پیچید هين…. آقا رضا شمایید؟ خدا مرگم بده شما اینجا چیکار می کنید؟ رضا با قیافه ی بهت زده به حلما نگاه کرد. بچه من گفتم مادرت جدی جدی گیر افتاده؟ گفتی آره که نغمه به داد دخترکش رسید و بلند گفت: حلما مامان مگه من نگفتم زنگ بزن دایی جلال بیاد درو باز کنه؟
چرا به آقا رضا زنگ زدی؟ بیام بیرون حسابت و میرسم.
حلما با ترس تا خواست حرفی بزند محمدرضا جواب داد:
چی کار به بچه طفل معصوم داری خانوم؟ این که زنگ نزد، من خودم اومدم عروسکی که قول داده بودم براش بخرم و بدم بهش گفت مامانم گیر افتاده حلما تایید کرد عمو راست میگه به خدا من زنگ نزدم خودش اومد. محمدرضا کلافه نفسش را بیرون فرستاد و عقب گرد نمود.
خب پس با اجازه تون رفع زحمت کنیم حالا که داداش میان عزت زیاد حلما یکدفعه با جیغ خودش را جلوی پای رضا انداخت نه……نرو عمو… دایی جلال گفت تا شب سرکاره