رمان کد آبی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: مهدیه افشار
تعداد صفحات: 2051
خلاصه رمان: همه میگن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من میگم بی ادب پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند سالهی عوضی نخبهس که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تایید شدن حالا… این قناری خفن پک دار قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم میخوان واسه….
قسمتی از متن رمان کد آبی
نگاه اصلا کلمه ی مناسبی برای این بازی نازیلا نیست رسما داره با چشماش قورتش میده حرصي جلوتر از همشون راه می افتم و صدای خیری رو میشنوم که داره با دکتر سرمد حرف میزنه استاد شما که دیگه در جریانی و لحظه ی آخر بر میگردم سرمد رو میبینم که با یه من عسل هم نمیشه خوردش انقدر که بد اخم کرده و با جدیت تمام به خیری تشر میزنه فعلا سرت تو کارت باشه خیری خبری نیست که بخوام
در جریانش باشم.
آخرین نگاه رو به قد بلندش و هیکل زیادی درشتش تو رو پوش پزشکی می اندازم و از پیچ راهرو رد میشم باید باهاش حرف بزنم و این جمله تنها چیزیه که تمام مدت تو ذهنم می چرخه حواسم پرته به حدی که نمره چشم چپ بیمارم رو حتی کمتر از دفعهی پیش تخمین میزنم و این در حالیه که معتقده چشمش ضعیف تر شده وقتی بالاخره روز وحشتناکم تو درمانگاه با به تشخیص اشتباه دیگه تموم میشه میخوام بدون جلب توجه کردن خیلی آروم جیم بزنم و فرار کنم.
سرمد دست به سینه و جدی ایستاده و بچه ها دوره اش کردن، مطمئنا حواسش به من نیست. مقنعه ام رو تا دماغم پایین میکشم و سنجاق روی لباسم رو می کنم خیلی آهسته و روی نوک پا میخوام از در خروج بیرون بزنم که صدای بلند دکتر سرمد باعث میشه همونطوری با کمر خم شده یک قدمی در خروج خشکم بزنه