دانلود رمان کسی می آید نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مریم ریاحی
تعداد صفحات: 419
خلاصه رمان: داستان دخترجوانی است به نام خورشید. خورشید در یک خانواده گرم و صمیمی زندگی میکردتو یک محله خوب و معتقد. خورشید عاشق دوست برادرش حسام بود. حسام جوانی بسیار آقا، نجیب، مومن بود که همه بهش اعتقاد داشتند و پشت سرش قسم میخوردند. خورشید از برخوردهای حسام متوجه شده بود که بهش علاقه مند است ولی هیچ وقت مستقیم بهش اظهار علاقه نکرده بود…..
قسمتی از متن رمان کسی می آید
روزی که همیشه ازش میترسیدم رسید…روز جدایی!! روز فراق!!… روزی که باید از جایی که توش رشد و نمویافته بودم میرفتم عزیزو به آغوش کشیدم باتمام وجود عطرتنش رو بلعیدم و بو کشیدم و بخودم فشردمش چقدربرام عزیز بود این پیرزن دوست داشتنیاین بار اول بود که میخواستم دور بشم ازش و این دوری چقدر برام دردناک بود توی فکرمم نمیگنجیدکه بخوام ازش دور بشممم چه برسممه که فکرکنم به این
دوری که حس ام میگفت مدت طولانی خواهد بود زینت جون از عزیزجدام کرد و دسممتم رو به دسممت امیر مهدی که حالا محرمم بود داد بااینکه همسرم و محرمم بودهنوز ازش شرم داشتم نگاه از نگاه گرم و پرمحبتش گرفتم و سر به زیرانداختم ،خوا ستم دستم رو از دسمم تای مردو نه وبزرگش که دسمم تای کوچ یک و ظریف ام رو میفشرد سخاوتمندانه بیرون بکشم که ابرو توهم کشید ودستم رو فشردو بسته خودش کشیدتم
کنارگوشم زمزمه کرد…دیگ نبینم ازمن نگاه بگیری خانمی…دروغ چرا!…گرم شدم من که تشممنه محبت بودم گرم شدم گونه هام رنگ گرفت از محبت نهفته توی کلماتی که برام بوی عشق میداد…بوی زندگی…بوی مردی رو میداد که قراربود شود همه ی کس ام… همه ی زندگی