دانلود رمان کلبه ی رسوایی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: زهره روحانی
تعداد صفحات: 196
خلاصه رمان: یلدا به امید ازدواج با اشکان از خیر درس و کنکور میگذره و فقط به شروع زندگی جدیدی با او فکر میکنه. اما بعد از گرفتن نتیجه آزمایش خون میفهمند که یا نباید با هم ازدواج کنند و یا باید قید بچهدار شدن را برای همیشه بزنند. برای یلدا و اشکان که عاشق هم بودند بچه مهم نبود ولی خانواده هر دو طرف به شدت مخالف بودند و یلدا هم به همین دلیل بر خلاف میلش به اشکان جواب ردّ میده
قسمتی از متن رمان کلبه رسوایی
خب به من هم بگویید . ربابه نگاهی به سرتاپای من کرد و با اشتیاق گفت : شده عین جوانی های خانم کوچیک ، به خدا مو نمی زند . ماتم برده بود . توقع داشتم بگوید شکل مادرم شدم ولی او اسم خانم کوچیک را آورد . نگاهی متعجب به مادر کردم و گفتم : اینجا چه خبر است مامان ؟
ولی جوابم را نداد . پدر و دایی جلوتر از ما به داخل رفته بودند و من همراه مادر پی آنها می رفتم . زن دایی هم بود . ولی امیر به چشمم نمی خورد ، زن دایی مثل همیشه با اشتیاق و محبت صورتم را بوسید و خوشامد گفت . بعد هم با صدای بلند گفت : تنه ربابه ، کجایی ؟ برای مهمانها چای بیاور گلناز ، دختر جوانی که او هم هیئت روستایی داشت با یک سینی بزرگ چای و تنقلات به داخل آمد و از همه پذیرایی کرد .
تمام حواس من به اجناس خانه بود . همه ی وسائل آنجا قدیمی و گران قیمت بود . فرشهای گرانبها ، لوسترهای گران قیمت حکایت از زندگی مفه صاحب این خانه داشت . در فکر بودم که در باز شد و مردی میانسال از اتاق خارج شد نگاهی به جمع کرد و بعد از سلام و علیک رو به دایی گفت : آقا بزرگ منتظرتان هستند .