دانلود رمان گیسو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: بهاره شیرازی و فهیمه رحیمی
تعداد صفحات: ۸۰
خلاصه رمان: داستان درباره دختری است به نام گیسو که برای گرفتن ارث پدرش راهی باغ موروثی پسرعو هایش میشود برای مدتی در انجا میماند اما در این مدت اتفاقاتی غیرمنتظره برایش می افتاد اتفاقاتی نظیر قتل ، عشق همچنین دوستی و نفرت…. این رمان از زبان دو نفر گفته شده ، چند صفحه اول نوشته مرحومه فهیمه رحیمی ، یکی از بزرگترین نویسندگان زن ایرانی است و میتوان گفت اخرین نوشته های وی تا قبل از مرگ است قسمت دوم نوشته دخترشان بهاره شیرازی است که کتاب را به اتمام رسانده است .قسمتی ازین رمان جهت معرفی تو سایت گذاشته شده است
قسمتی از متن رمان گیسو
گیسو هم او را دنبال کرد. آدم های اراذل که کیهان نام برده بود کسانی نبودند جز دو برادر و خواهر و زن برادرش که صورت گلگون نشان از پیاده روی مفرح آنها می کرد. خواهر کیهان مقابل گیسو ایستاد و پرسید:
دوست داری کنار رودخانه آتش روشن کنیم و سیب زمینی تنوری بخوریم؟ گیسو به کیهان نگریست و با دیدن لبخند بر لب او گفت: البته. گیسو دنبال آنها روان شد و شنید که کیهان گفت شما بروید من می آیم و به کلبه برگشت.
با افروخته شدن آتش همه گرد آن نشستند و کیومرث همسرش آزیتا را از گزند سوز شبانگاهی با در کشیدن او مصون نگاه داشت و کیهان رو به کیمیا کرد و گفت: خواهر تکلیف من و تو چه می شود؟ بیا کنارم بنشین !
کیمیا با صدا خندید و با لحن شوخ گفت : روت نمی شه به گیسو پیشنهاد بدی و پای منو وسط می کشی.گونه های گیسو به یکباره آتش گرفتند و حرارت بدنش بالا رفت و بی اختیار خود را از آتش کنار. کشید و به سیاهی شب مهمان شد.
دوست داشت جمع را ترک کند و به اتاق برگردد و یا کیهان زودتر بر می گشت ومقابل حرف های هزل را می گرفت. دقایقی سکوت حاکم شد و همه چشم به شعله هیزم دوخته بودند که صدای پا آمد و کیومرث گفت: کیهان آمد خدا کنه با خود نمکدان آورده باشد سیب زمینی بدون نمک مزه نداره. گیسو از جا بلند شد و به راه افتاد و به سوال آزیتا که پرسید کجا؟ گفت: می روم نمکدان بیاورم و با شتاب از آنها دور شد . آفتاب غروب کرده بود و شب نیمه ابری با ستارگان بازی قایم باشک را می کرد. گیسو از روی غریزه به سمت نوری که از کلبه مشاهده می کرد.
