دانلود رمان گیلدا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه زمانی
تعداد صفحات: 410
خلاصه رمان: دنیام رو غم برداشته…ولی تو اومدی هربار که نگاهت میکردم خیال میکردم به ابلیس نگاه میکنم،ولی زمان بهم فهموند که تو…فرشته ای نه من…تو کنارم بودی که همه منو فرشته ی موطلایی خطاب میکردند… من گیلدا فروزش…روزی با هزاران آرزو برای ساختن زندگی دوباره از شهر شعر و غزل به شهرنکبت و سیاهی یعنی تهران پا گذاشتم من،گیلدا دختر خورشید،بی پدر و مادر ،بی حتی ذره ای محبت پدری با به تهران آمدنم پا به دنیای کثیف تر از قبلم گذاشتم…شکستم،سوختم،متنفر شدم و… پایان خوش
قسمتی از متن رمان گیلدا
روي صندلی هاي سرد راهرو نشسته بودم چادر رنگی روي سرم بود بدنم سرد بودنگاهم یخ زده بود کتفم، کمرم، استخوان لگنم ،حتی دنده هایم با هر نفس تیر میکشید بدتر ازهمه این بود که گاهی سرفه هم میکردم وآب دهانم با خون عجین می شد وحالم را به هم میزد بابا با خشم نگاهم میکرد نگاهش بیشتر از مشت ولگد هایش درد داشت صداي داد وبیداد هاي محیط دادگاه داشت حالم را به هم میزد از بین جمعیت نگاهم در نگاه دختر بچه اي تقریبا پنج ساله گره خورد.
اشک روي صورتش خشکیده بود زیر چشم هایش سرخ شده بود ومژه هاي طلایی رنگش به هم چسبیده بود آب گلویم را پایین دادم ونگاهم را ازدستهاي سفید وکوچک دخترك به سمت دست مادرش وبعد به صورت او دوختم در حالی که دست دختر را گرفته بود با مردقد بلند لاغري دعوا میکرد از چهره ي سیاه مرد پیدا بود که معتاد است. باز ناهم را به دختر دوختم که هنوز به من خیره بوداشک از چشمانم سر خوردو روي زخم روي گونه ام ریخت سوزشش انگار لذت بخش…
تر از سوزش قلبم بود نگاهمان در هم عجین بود واشک میریختیم.بعد از یک هفته بلاخره بغضم سر باز کرد وپایین ریخت.با صداي زنی که کنارم نشسته بود به خودم آمدم. گریه نکن خانمی زخم صورتت عفونت داره بد تر میشه. نگاهی سر سري به او انداختم واین بار با اعتماد به نفس به صورت شبیه به آتش فشان بابا نگاه کردم چقدر عصبی بود من که تمام ماجرا را در دادگاه برایش توضیح داده بودم