دانلود رمان یک روز برای یک زن نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی، تراژدی
نویسنده رمان: دینه دار
تعداد صفحات: 57
خلاصه رمان: پنج ماه پیش.. روزی شوم و ننگین. روزی که مرد خانه با فرار، غیرت را برای همسرش تبدیل به تنها واژهی بیمعنی کرد. خیانتی سوزناک که مهری زد بر سینه تنهای زن خانه. زندگی فروپاشیده، گویا خُلق روزگار نویسنده زندگی به تنگ آمده است. آرزوهای سوخته. خوشبختی نافرجام. گم شده در پس آینهها. زنی بیگـ ـناه در ستیز با تیر زهرآگین رئیسش. دنیایی بیرحم و سرد. دنیایی که در کودکی نجوا میکردنند “زیباست”. حال آن زیباییها کجاست؟ آیا زن تن به آن خواسته ذلت بار میدهد؟!
قسمتی از متن رمان یک روز برای یک زن
تمام کارمندان و همکارهایش طور دیگری به او می نگریستند یک لحظه به خودش هم شک کرد ، آیا کار خلافی انجام داده بود؟! همیشه از نگاه مردم می ترسید و دوست داشت خودش را از آنها پنهان کند ؛ اما داد امروزش سر آقای مدیر مثل این که کارش را ساخته بود . بالاخره پشت در ایستاد و سعی کرد آرامشش را حفظ کند . او می خواست دوباره برای کار در این شرکت بماند ، پس هنوز هم به احترام و آرامش نیاز داشت . با حرکت سر از خانم منشی اجازه ورود خواست و خانم منشی نیز به همین طریق جوابش را داد چند تقه به در زد و بعد از شنیدن صدای کاویانی وارد اتاق شد .
باورش نمی شد که دوباره پس از پنج دقیقه به آن اتاق کذایی بازگشته باشی. کاویانی مانند چند دقیقه پیش روی صندلی اش لم داد بود . چشمانش از دیدن فرزانه لحظه ای وق زده و سپس دوباره به حالت عادی بازگشتند. گفت: خیلی زودتر از اون چیزی که فکر می کردم اومدی ، نکته فکر کردی و دیدی فقط امشب رو برای جبران بدهکاریت وقت داری !؟ در را پشت سرش بست و بی اینکه حرفی بزند به مبلی که روی آن نشسته بود نزدیک شد .
چیزی روی آن نیافت. کاویانی گفت : چیزی جا گذاشتی ؟ جاهای دیگر را هم گشت ، روی میز هم خبری از تلفن هم راهش نبود. تا حالا چرخ های زندگی این همه به نفع من تجرخیدن . به نظرت باید چی کار کنم ؟ فرزانه سرش را بالا گرفت و او را دید که مانند کودکان روی صندلی چرخدارش به سمت چپ و راست می چرخید . از همان راهی که آمده بود برگشت و قبل از این که در را باز کند گفت : من هم قبلا توی چنین وضعیتی بودم . ازش لذت ببرین ؛ چون در هر صورت به روزی همین چرخ ها لهتون می کنن . بیرون آمد و در را پشت سرش بست .