خلاصه کتاب:
کتانیهای سیاه رنگ کهنهاش را پوشید و بندهایش را داخل آن فرو کرد. در را بست و به جینی، خواهر کوچکترش گفت: خواهری من دارم میرم. مراقب مامان و بابا باش. داروی بابا رو به موقع بده، زیادم نذار مامان کار کنه. باشه؟ جینی پانزده ساله چشمکی زد و گفت:
حتماً، مراقبشونم. میتونی با خیال راحت به کارت برسی! جیمز به چشمان خواهرش خیره شد. دروغ چرا؟ به چهره بور و چشمان آبی خواهر مهربانش حسادت میکرد.
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.