دانلود رمان حکمم را تجاوز بریدند نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: صحنه دار، ممنوعه، آنلاین
نویسنده رمان: شادی قربانی
تعداد صفحات: 490
خلاصه رمان: نشسته بودم روى نيمكت توى پارك و ادامسم رو به روش مواقعى كه كرم هام شروع به لوليدن مي كردن، توى دهنم ميچرخوندم و با صداى بلند ميتركوندم. چقدر خوب ميشد اگه ما دختر ها رو به حال خودمون رها ميكردن، تا اون طورى كه دلمون مي خواد زندگى كنيم. كاش يه روزى می رسید كه ديگه كسى از طرز پوشش دخترى قضاوتش نمی کرد…
قسمتی از متن رمان حکمم را تجاوز بریدند
مامان همینجوری که دکمه های مانتوشو باز میکرد رفت توی آشپزخونه و گفت…تولیدی مانتو…پشت سرش رفتم توی آشپزخونه و به میز تکیه دادم….چرا ؟ مامان لیوان آب و سر کشید و گفت…چی چرا؟.چرا کار میکنی ؟ برای اینکه پول از کسی قرض کردم باید پولشو پس بدم از کی؟ چرا قرض کردی؟…از عموت ، برای پول دیه ی تو واییی ماماندن ، قشنگ خود تو دستی دستی به خاطر من بدبخت کردی بس کن ستاره….
حالا کاریه که شده سهيل بفهمه بدجور داغ میکنه قرار نیست بفهمه همینجوری که من نفهمیدم اونم نمیفهمه مامان اخمی بهم کرد و لیوان شربتو گرفت جلوم نگران نباش سهیل نمیفهمه، حالا حالا هم نمیاد تو هم اگه میخوای بیا همینجا ، سهیل هروقت بیاد قبلش بهم زنگ میزنه نه مامان حوصله درد سر ندارم. مامان دیگه نمیخواد بری سر کار من خودم میرم کم کم پولو بهت پس میدم همین مونده تو بری سرکار میخواستم جوابشو بدم که گوشیم توی جیبم لرزید….
گوشی و برداشتم و جواب دادم…جانم لعيا با آرمین حرف زدم آدرسشو و بهم داد گفت جمعه ی همین هفته بری مرسی لعیا جبران میکنم خواهش میکنم ، پیش مامانتی ؟ آره یکم دیگه میام نیا زنگ بزن بیام دنبالت بریم خرید باشه ، خدا حافظ…مانتوی آبیمو با شلوار یخیم پوشیدم و شال طرح دارمو که حاشیش آبی بودو سرم کرد. به ساعت مچیم نگاه کردم ساعت هفت بود تا هشت باید خونهی میرحمت میبودم هیچ حس پشیمونی نداشتم فقط استرس داشتم… كيفو و گوشیمو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون….