دانلود رمان نورانی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: زهرا فضلی
تعداد صفحات: 765
خلاصه رمان: پسر قصمون یه کشتی گیر معروفه که عاشق دختر خالشه ولی خب مشکلات زیادی سر راه شون قرار می گیره.
قسمتی از متن رمان نورانی
البرز هم مردانه و آرام می خندد. از همون روز فهمیدم دوست ندارم هیچ جنس مذکری بهت نزدیک بشه حتی اگه برادر خودم باشه. تا اینکه تو تولد پونزده سالگیت فهمیدم چقدر زیبایی چقدر خانومی … از همون روز تو رو به دلم قول دادم … نازگل!! من جلوی دلم بدقول نمیشم. بعد از کمی مکث می گوید: میدونم کارهای ازدواجمون تقریبا تموم شده بود ولی فکر کن این به امتحانه که به چند وقت دیگه هم باید صبر کنیم …
من به خاطر داشتن تو دارم صبر و سکوت خرج میکنم، وگرنه میدونی که چه آدم کم طاقتیم. اینبار من نگاهش میکنم … نمیدانم در جواب عاشقانه های زیبایش چه بگویم. هر چی تو بگی البرز اگه بدونم، پاداش صبوریم تویی… نه مادر من، بابا رو چیز خورش نکردن … دوتا برادر نشستن فکر کردن چیکار کنیم ثروت خانوادگیمون خارج نشه از خانواده …و ته فکراشون شد گرفتاری منه بدبخت، گور پدر البرز … البرز این وسط کیلویی چند بازم معلوم نیست چه نقشه های دیگه ای دارن …
الله اعلم…الانم میخوام در حضور شما اتمام حجت کنم اگه بابا نیومد برای خواستگاری و صحبت های انتهایی ما خودمون میایم بدون بابا. البرز شديدا بي منطق شده و این بخاطر شرایط سختی است که در آن قرار دارد. خاله جان به این آسونی ها هم که فکر می کنی نیست … كيومرث بزرگ تر توعه باید تو مراسماتت حضور داشته باشه، فکر کردی حاج حسین با مخالفت کیومرث اجازه میده که این وصلت سر بگیره ؟!