دانلود رمان تدریس عاشقانه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: صحنه دار، ممنوعه، آنلاین
نویسنده رمان: ترنم
تعداد صفحات: 319
خلاصه رمان: آرمان زند استاد و پزشکی که تازه از خارج برگشته طی اتفاقاتی مجبور به ازدواج اجباری با دانشجوی خودش میشه
قسمتی از متن رمان تدریس عاشقانه
انگار این دو تا واقعا از هم خوششون اومده بود این وسط چرا من سعی داشتم جلوشونو بگیرم؟ اصلا به من چه ربطی داشت؟ سرمو پایین انداختم به نفر به در کلاس زد و لحظه ای بعد با صدای آشنایی روح از تنم پرید اممم سلام ببخشید وقت کلاس تونو گرفتم با سوگل کار داشتم سرم با شدت بلند شد و با دیدنش دست و پام لرزید آرمان نگاهی به من انداخت و گفت شما میتونی بری رنگ از رخم پرید سرمو به
دادم.
محال بود. محال بود اینجا باشه جلو اومد و گفت بیا کار مهمی دارم باهات.. همه به من نگاه میکردن لعنتی عمدا اومده بود تا مجبور بشم باهاش برم آرمان که بالاخره متوجه ی حالم شده بود گفت شما حالتون خوبه؟ مثل برق بلند شدم و به سمتش رفتم لبخندی زد بهش که نزدیک شدم بدون لحظه ای مکث از کنارش فرار کردم و با تمام سرعت دویدم شنیدم که مدام اسممو صدا میزد اما پشت سرمم نگاه نکردم پام که از دانشگاه بیرون رسید بازوم کشیده شد…
برگشتم و با تمام توان هلش دادم عقب چند قدمی عقب رفت اما به موقع تعادلش رو حفظ کرد و نفس زنون و عصبی چته؟ با تهدید گفتم…دنبالم نیا بر خلاف خواستم هنوز دو قدمم برنداشته بودم بازومو کشید و گفت ببین تو خیابونیم منم بین این همه جمعیت نمیتونم کاری بکنم خوب پس دلیل نداره ازم بترسی اجبارتم نمیکنم باهام بیای فقط به لحظه وایستا گوش بده در حالی که تنم از ترس می لرزید گفتم
من نمی خوام ببینمت کلافه نفسش و فوت کرد و آروم گفت
حق داری بهم اعتماد نکنی اما من این بار واقعا میخوام که بمونم…