موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی
نویسنده رمان: baran amad
تعداد صفحات: 130
خلاصه رمان: راجع به ترنجه که تو یه خونواده ی پولدار و باز زندگی میکنه عاشق دوست برادرش ارشیا میشه (ارشیا مقیده) ولی ارشیا اصلا ترنجو حساب نمیکنه ولی….
قسمتی از متن رمان یکبار نگاهم کن
آینه اتاق به خودم نگاه کردم. موهامو دم اسبی بسته بودم. گل سرم باز کردم و مشغول براندازد کردن خودم
شدم. موهام از شونه هام رد شده بود. رنگ قهوه ایشون کاملا مشخص بود. چشمامم قهوه ای روشن بود ولی یه خط
تیره دور تا دورشو گرفته بود و انگار چشمام دور رنگ بود. چشمام مورب و به طرف بالا کشیده شده بودن. بینی
کشیده بود دهنم نه بزرگ نه کوچیک. وقتی هم می خندیدم روی یه لپم سوراخ میشد.
هیچ وقت از قیافه ام شاکی نبودم. به نظر خودم کاملا عادی و طبیعی بود. تو فامیل از من خوشکل ترم بود. اصلا قیافه برام مهم نبود. الانم نمی دونم چرا داشتم خودمو برانداز می کردم.لباس مامان با اینکه گشاد بود ولی به تنم نشسته بود. زمینه اش قرمز بود وطرحای توش عین مخلوط شدن چند تا رنگ که توی هم پیچ و تاب خورده باشن.موهامو شونه کردم و ریختم روی شونه ام. جلوی موهام کوتاه بود و یه فرق کج باز کرده بودم به طرف راست که باعث میشد موهام تا روی ابروی سمت راستمم بیاد.
گاهی وقتا نصف چشمم و می گرفت.مامان همش از این کار من حرص می خورد.منم یه وقتایی که می خواستم لجو در بیارم موهامو کامل می آوردم رو چشمم.از بررسی خودم دست برداشتم و برس و پرت کردم روی میز. کنترل و برداشتم و دستگاه و روشن کردم. بعدم رفتم سراغ کمدم و یه شلوارک پیدا کردم و پوشیدم. چون…