دانلود رمان دنیز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، جنایی، غمگین
نویسنده رمان: سانیا ملایی
تعداد صفحات: 731
خلاصه رمان: دختری به اسم دنیز ، از سن ده سالگی کنار یک نامادری کلی بلا سرش می آید و حالا عشقی یک طرفه نسبت به پسر عمه اش دارد که خواهر ناتنیش هم عاشق اوست و همیشه دنیز را از نزدیکی به برنا دور میکند ، نامادری دنیز یعنی مهلا ، یک قاتل حرفه ای که آدما را به آسانی میکشد ، مدت ها میگذرد و طی اتفاقاتی برنا مهلا و دافنه رو لو می دهد، مهلا…
قسمتی از متن رمان دنیز
باز ترسیده به دافنه نگاه کردم. دستی روی گلوش کشید و به سمت اتاقش رفت. این یعنی کارم ساخته بود. بی اراده قطرات اشکم دوباره جاری شد. برنا بازوم رو گرفت و در اتاقم رو باز کرد. سریع من و روی تخت نشوند و خودش هم کنارم نشست. با همون عصبانیتش، با جدیّت گفت: یک بار دیگه میپرسم، چرا گریه کردی؟ من این پسره رو میشناختم، تا جوابش رو نگیره بیخیال نیست.
نفس عمیقی کشیدم. باید با گفتن حرفی سئوالش رو جواب میدادم. دلم برای مامانم تنگ شده. ابرویی بالا داد و با پوزخند گفت: هر دفعه همین رو میگی. لبخند تلخی زدم و گفتم: چون تنها دردم همینه. درد تو بیشتر از دلتنگی برای مادرته. این حرف رو در حالی که بهم خیره شده بود، با لحن آرومی زمزمه کرد. نگاهم رو از چهره جذابش گرفتم و سرم رو پایین انداختم. ، فکر میکنی دردم چیه؟
کمی به سمتم خم شد. با چهره کاملاً خنثی نگاهم میکرد. نمیدونم؛ ولی میفهمم. با یاد آوری دافنه، سریع از جام بلند شدم . با استرس گفتم: من حالم خوبه، دیگه برو اتاق خودت. میخوام بخوابم. نگاه مشکوکی بهم انداخت. پس که می خوایی بخوابی؟ سرم رو تکون دادم. بله، همین طوره. عصبی سرش رو تکون داد. دندون هاش رو به هم کلید کرد. چشم هاش از فرط عصبانیت قرمز بود. لبخند تلخی بهش زدم.