دانلود رمان آی پارا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، سنتی
نویسنده رمان: سمیه. ف.ح
تعداد صفحات: 214
خلاصه رمان: در مورد یه خان زاده ی آذری به اسم آی پاراست که در اثر ناملایمات زندگی و خیانت های اطرافیانش از محل زندگی خودش یعنی روستای کندوان به اجبار به عنوان خدمتکار به خونه یه خان زورگو به نام میرزا تقی خان ، به شهر اسکو می یاد و اونجاست که آی پارا نشون می ده با وجود رده ی پایینی که تو اون خونه داره هنوز هم خون یوسف خان تو رگاش جاریه و کل حکومت اون خونه رو عوض می کنه و تو این راه ، زندگی خودش و تک پسر خان ، یعنی تایماز رو دستخوش تغییر می کنه و…
قسمتی از متن رمان آی پارا
تایماز با دو کاسه آش داغ ، وارد حجره شد . تو فاصله ای که رفت غذا بگیره ، منم چمدونش رو که خاک و خلی شده بود رو تمیز کردم و گذاشتم گوشه ی حجره . وای چقدر این آش چسبید . بیرون حجره ، تو حیاط کاروانسرا چای هم می فروختن ، تایماز دو تا استکان چای هم گرفت آورد تو ۔ چقدر از این بابت ممنونش بودم . بعد از یک روز تمام اسب سواری ، به این چای خیلی احتیاج داشتم . تنها چیزی که نگرانم کرده بود ، تو به اتاق خوابیدن با تایماز بود . هی به خودم دلداری می دادم که بابا من به شب تو بیابون خدا باهاش تنها بودم ، کاری به کارم نداشت .
حالا این همه آدم تو این کاروانسراست و یکی می ره یکی میاد ، می خواد چیکار کنه مثلا ؛ ولی دست خودم نبود نگاهش که بهم می افتاد خوف می کردم ، تو احوالات خودم غرق بودم و واسه وقت کشی هزار بار بقچه ام رو باز و بسته می کردم که بلاخره صداش دراومد . نگرانی ؟ گفتم : نگران ؟ نگران چی ؟ گفت : چشمات نگرانه ، دور خودت بی خود و بی جهت می چرخی . چیزی شده ؟ گفتم : نه هیچی نشده شما خیالاتی شدی پوزخندی زد و گفت : شاید .متکای رنگ و رفته و کثیف کاروانسرا گذاشت زیر سرش و گفت : شرط می بندم پر شیپیشه گفتم : راستی ؟
اگه اینطوره من ترجیح می دم سرم رو روی زمین بذارم . خندید و گفت : فردا تو قزوین می ریم حموم ، می دونم تو هم داغونی ، بوی عرق جفتمون اتاق رو گرفته دلم می خواست زمین دهن باز کنه من رو ببلعه ، از چیزی که می ترسیدم سرم اومد . من به تمیزی خیلی اهمیت می دادم . آخرش هم بهم گفت که بو می دم از حرفش رنجیدم . خوب خودش هم بوی عرق می داد . مگه من حرفی زدم ؟اونم نباید می گفت . به لحظه خوی وحشيم غلیان کرد و گفتم : من از خودم مطمئنم خان زاده – اگه شما از بوی عرق خودتون که منم رو هم خفه کرده دارین هلاک می شی