دانلود رمان سلطنت خون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، مافیایی
نویسنده رمان: زهرا
تعداد صفحات: 1986
خلاصه رمان: وسوسه جنون سلطنت، دستان یک پادشاه اغشته به خون است… شرارت یک عفریت،قلب یک شهر را سیاه کرد. غارت کردم، انسانیت را و جهنم را در زمین برپا کردم ابلیسی خونخوار از خود ساختم در تختِ خون پادشاهی کردم. رانده شدم از درگاه خدا و جهانی را به تباهی کشیدم شیطانِ مجسم امروز، حُکم دیروزِ چشمانِ توست فرشته تو در اتشِ من رقصیدی، گناهی نابخشودنی…من جهان را برایت دوزخ می کنم …
قسمتی از متن رمان سلطنت خون
تماس را قطع کردم و بدون اینکه منتظرش بمانم. سمت آئودی سیاهم که گوشه حیاط بود حرکت کردم. فکر نمی کنم الان بتوانم با او در یک فضای کوچک باشم. احتمال اینکه یا او را بکشم یا خودم را بسیار بالا بود. که او همانطور مبهوت ایستاده و مرا نگاه می کند. لحظه ای که در ماشینم را باز کردم و از گوشه چشم دیدم، نگاهش نکردم و با حرص پا روی پدال گذاشته و از باغ خارج شدم. افرادم طبق دستوری که از قبل داده بودم، او را اسکورت کردند.
آخر کدام احمقی به یک شیطان نفرین شده حمله می کرد؟ حمله چند روز پیش کار همان آدام والکر لعنتی بود که فکر کرده بود می تواند او را با پوشش مخفی از دست من نجات دهد. اگر به زانو نمی انداختم، رهایش نمی کردم. اگر فرشته برای من ممنوع بود، او حتی نباید جرئت میکرد که نزدیک او شود. چنان بلایی سرش آوردم که حتئ در زندگی بعدی اش هم فکر خواستن فرشته را هم نکند. تمام طول مسیر آنقدر آدام والکر را در ذهنم سوزاندم و دوباره زنده کردم که نفهمیدم کی وارد عمارت پاخان شدم.
ماشین را در قسمت سایه بان پارک کردم و پیاده شدم که پیاده شدنم با ورود لیموزینی که فرشته را حمل می کرد، یکی شد. باید می رفتم، باید می رفتم و توجهی نمی کردم اما وقتی پتروس در را باز کرد و با گیجی به داخل ماشین نگاه کرد، چنان مغزم از افکار منفی آتش گرفت که نفهمیدم چطور خودم را به او رساندم و پتروس را با قدرت عقب کشیدم تا مبادا، مبادا بلایی سر فرشته ام آمده باشد.