دانلود رمان پروانه ام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اربابی
نویسنده رمان: صدف_ز
تعداد صفحات: 1761
خلاصه رمان: با قتل مشکوک “سیاوش امیر افشار” ، برادر کوچکترش “آوش” به ایران فرا خونده میشه برای تصرف و کنترل همه چیز … حتی بیوهی جوان و حاملهي برادرش …
قسمتی از متن رمان پروانه ام
بله طبق شواهد و مدارک آوش خان آدم کشته…اطلس این حرفش هم نشنیده گرفت. دیگه بعد از این همه سال خدمت به این آدم، قلقش دستش اومده بود. میدونست وقت گیجی حرف زیاد می زنه … واگرنه در حالت عادی کسی جرات نداشت پیشش در مورد آوش اظهار نظر کنه چه برسه به اینکه…سیاوش در دو لنگه رو با بی تعادلی باز کرد و توی حیاط خلوت رفت. احساس کرد از جایی دور و نزدیک … صدای هین خفه ی دختری رو شنید.
می دونست پروانه یه جایی همین گوشه و کنارا مخفی شده. عمدا صداش رو بالا برد: به این دختره هم بگو … دفعه ی آخرش باشه که پشت دامن تو پنهان میشه ! یک لحظه مکث کرد… سیگاری کنج لبش گذاشت و با دست هایی نامتعادل در اثر گیجی، کمی سخت روشنش کرد …بعد ادامه داد : دفعه ی دیگه که این غلطو کرد …. میام پیداش میکنم و … از موهاش بیرون ! مفهومه ؟! میکشمش… منتظر جواب اطلس باقی نموند. کامی از سیگارش گرفت…
از پلکان پایین رفت تا به حیاط سنگی بره … پشت سرش اطلس رفت. دخترها قوز کرده پشت سنگرشون … نفس راحتی کشیدند. زهرا گفت: آخر سر یک روز خودشو آتیش میزنه … اینهمه سیگار روی هم! پروانه از استرس داشت میمرد …. به سختی بزاق دهانش رو قورت داد، گفت: خیلی خب … حالا دیگه بریم! یه وقت برمیگرده ها! زهرا باز گفت:
نه … کجا بریم ؟! … باید بریم تماشای دعواشون ! سالومه نامفهوم نگاهش کرد: چه دعوایی؟