باغ استور | مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ نصب اپلیکیشن

دانلود رمان معشوقه آخر به قلم مهناز سید جواد جواهری با لینک مستقیم

دانلود رمان مهناز سید جواد جواهری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مهناز سید جواد جواهری
تعداد صفحات: 288

رمان معشوقه آخر

خلاصه رمان:  حال ربابه خانم بدتر شده بود . غیر از آب و کمی شیر که به اصرار به گلوی او می ریختند چیز دیگری نمی خورد . محمدعلی خیلی دلش می خواست برای بهبود او کاری کند اما دیگر هیچ کاری از دستش برنمی آمد . در این مدت دو بار همان دکتری را که در دربند طبابت می کرد با کلی قرض از این و آن به بالینش آورده بودند اما بی فایده بود. انگار که داروهایی که او تجویز می کرد به عوض آنکه در بهبود حال ربابه خانم اثر مثبت بگذارد حال او را از آن
هم که بود بدتر می کرد

قسمتی از متن رمان معشوقه آخر 

محمدعلی از صبح زود رفته لود قلهک . قرار بود آفتاب زردی نشده برگردد اما با آنکه چند ساعتی از غروب می گذشت هنوز پیدایش نشده بود و جیران دلش شور می زد . با خودش فکر کرد شاید پدرش رفته شهر تا پس از چهل روز که از مرگ مادرش می گذشت مریم و فرشته که هنوز از ماجرا خبر نداشتند را به خانه برگرداند . جیران در همین افکار بود که از صدای تلنگری که به در باغ خورد از جا پرید . چادر سرش انداخت و با عجله خود را به در باغ رساند و کلون را برداشت و در را گشود .

کسی پشت در نبود . جیران سر خود را بیرون آورد و مبهوت به سمت راست نگریست که به جاده نیاوران منتهی می شد . همان طور که مبهوت نگاه می کرد از دور چشمش به گاری زوار در رفته ای افتاد که مرد غریبه ای با هیکلی قلچماق کنار آن ایستاده بود. جیران همان طور که به او خیره شده بود یک آن پدرش را دید که دست دراز کرد تا از گاری پیاده شود ولی هرچه سعی کرد نتوانست از جا بلند شود. جیران از دیدن این صحنه دیگر حال خودش را نفهمید و سراسیمهجلو دوید.

در حالی که نفس نفس می زد پرسید: چه اتفاقی افتاده آقا جان؟محمد علی که دید جیران هول شده است گفت:»نترس بابا جان موقع شیروانی کوبی نردبان زیر پایم در رفت افتادم
و پایم شکست. پیش از آنکه جیران چیزی بگوید گاریچی که تا آن لحظه ساکت و بی حرکت ایستاده بود با آن هیکل تنومندش دستی زیر زانوها و دست دیگر زیر سر باغبان باشی گذاشت و او را از جا بلند کرد. پیش از آنکه راه بیفتد به جیران که غمزده ایستاده بود گفت: لوازمی را که تو گاری است بیاور.

جیران دوید و جعبه نجاری و وسایل پدرش را از توی گاری برداشت و پیشاپیش آنان راه افتاد. پیش از آنکه مرد گاریچی به کلبه خرابه آنان برسد جیران تشک پدرش را میان اتاق پهن کرد و ملحفه سفید تمیزی روی آن گسترد. پیرمرد گاریچی خیلی آهسته باغبان باشی را روی تشک گذاشت. محمد علی صورتش از درد سرخ شده و قطره های عرق بر پیشانیش نشسته بود. پایش را با چوب بسته بودند. گاریچی پس از گرفتن سکه ای سیاه و خداحافظی از آنجا رفت. جیران همان طور که با ناراحتی به چهره پدرش می نگریست که از درد رنج می کشید با صدایی بغض آلود پرسید:»آخر چطور این اتفاق افتاد؟

 

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
حال ربابه خانم بدتر شده بود . غیر از آب و کمی شیر که به اصرار به گلوی او می ریختند چیز دیگری نمی خورد . محمدعلی خیلی دلش می خواست برای بهبود او کاری کند اما دیگر هیچ کاری از دستش برنمی آمد . در این مدت دو بار همان دکتری را که در دربند طبابت می کرد با کلی قرض از این و آن به بالینش آورده بودند اما بی فایده بود. انگار که داروهایی که او تجویز می کرد به عوض آنکه در بهبود حال ربابه خانم اثر مثبت بگذارد حال او را از آن هم که بود بدتر می کرد
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: معشوقه آخر
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهناز سید جواد جواهری
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: ۲۸۸
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
  • 684 روز پيش
  • admin
  • 867 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور | مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ نصب اپلیکیشن " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.