دانلود رمان کوچه های خاطره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی-عاشقانه
نویسنده رمان: نسرین سیفی
تعداد صفحات: 217
خلاصه رمان: صنوبردریک خانواده بسیارفقیر باپدری معتاد و زورگو و خواهرو برادران بسیار زندگی میکند که دریک اتاق ازحیاطی بزرگ که پر ازهمسایه های رنگارنگ است زندگی نابسامانی دارد تنهاصغری خانم پیرزنی که بچه ندارد همدم لحظه های سخت اوست بارفتن از خانه صغری خانم علی رغم علاقه بسیار زیادصنوبر به درس پدرش میخواهد اورا به یک پیرمردمعتاد بدهد ولی صنوبرعاشق….
قسمتی از متن رمان کوچه های خاطره
یک حیاط کوچک مربع شکل با حوض چهار گوش کوچکی در میان آن و پنج در چوبی که دو در طرف راست ، دو در طرف چپ و یکی در مقابلم بوند ، بادیوار های بلند گلی پدیدار شد . از بعضی از اتاق ها سر و صدای بچه می آمد ، سر بر گرداندم تا ببینم اتاق ما کدام درهای بسته نشان میداد تمام اتاق ها پر است . روبروی من در سمت چپ یک ایان بود از حیاط کوچک گذشتم و وارد دالانی شدم که در حدود پنج قدم میشد آن را رد کردم و وارد حیاط نسبتا بزرگ شدم که سه درخت کشیده قد کاج در میان آن با نیرومندی ایستاده بودند .
سه حوض آبی رنگ در حیاط دیده میشد . یک حوض گرد بزرگ در وسط و دو حوض مربع شکل در طرفین آن سمت چپ من دیوار بود اما در مقابلن و سمت راستم ، اتاق هایی بود که با پنج پله از کف اتاق جدا میشدند ، تمام درها به ایوان نه چندان عریضی باز میشد که در طول اتاق ها شده بود و به ظاهر کانال ارتباطی تمام اتاق ها بود . در میان حیاط حیران ایستاده بودم . کسانی در حیاط رفت و آمد میکردنند . بعضی ها بی ها بر اندازم میکردند . بعضی کنار حوض ظرف میشستند .صدایشان را شنیدم که میگفتند : مستاجرای جدیدن .
اره جای بی بی توران اومدن پیرزن بد بخت کی فکرشو میکرد چراغ اون اتاق دوباره روشن ب در حالی که در کنارشان میگذشتم سلام کردم و چند سلام پی در پی به سویم روانه شد .دلم آرام شد . حداقل از جهت که انقدر مهربان بودند که سلامم را پاسخ گویند . به یک اتاق سه در چهار که در منتهی الیه سمت چپ قرار داشت رفتم بچه ها وسایل را می آوردند و من به کمک مادرم آنها را در اتاق جا میدادم پدرم بعد از کمی این پا و آن پا کردن ، رفت از رفتنش خوشحال بودم چون میدانستم هفته اول را در این خانه بدون ابروریزی و با آرامش به پایان خواهیم برد ، مادر با همسایگان جدیدمان چاق سلامتی کرد .