دانلود رمان آخرین شعله شمع نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: پریسا غفاری
تعداد صفحات: 915
خلاصه رمان: ترلان یک دختر جوونه که همراه خواهرش سال ها تحت سرپرستی دایی و زندایی زندگی کردند . به خاطر برخی مشکلات تصمیم به جدایی می گیرد و با اقدامی تمام زندگی خود را تحت الشعاع قرار می دهد و ناخواسته درگیر بازی مرد جوانی می شود که با هدفی خاص مدتهاست او را تحت نظر دارد . بستر زمانی و مکانی داستان حال و جامعه امروزیست . اما گذشته دختر جوون داستان ، بر حال و آینده اش تاثیری ژرف خواهد گذاشت … تنهایی ، عشق و ایثار کلمات کلیدی این رمان است .
قسمتی از متن رمان آخرین شعله شمع
ِا.مامان…خب مگه تو خلقت ما دخترا غیر از عشق و عاشقی و تولید مثل چیز دیگه ای هم مد نظر بوده ؟ نکنه بوده ما بی خبریم؟ توکا با دلخوری گفت:( راست میگه زندایی…وقتی یاد دردهای ماهیانه م می افتم که هر بار فقط و فقط به خاطر چرخه تولید نسل مجبورم تحمل کنم ، بیشتر به حرف هاله ایمان میارم…) شما جوجه های تازه زبون باز کرده چه می فهمید زن بودن و زن موندن و مادر شدن یعنی چی؟
یعنی چی مامان؟ چشم غره ای به هاله رفت و رو به من گفت:(می تونی بیای جلوتر یا غذاتو بذارم تو سینی برات؟) نه نه اومدم…دستتون درد نکنه خیلی زحمت کشیدید… نوش جون… هنوز لقمه اول را قورت نداده بودم که صدای ویبره گوشیم بلند شد.اینبار منو از جا نپروند اما بقیه را سکته داد. ا ..ترلان این ویبره رو خاموش کن .بذار همون آهنگشو بزنه بدبخت! قلبم اومد َ تو دهنم با این صدای ناجور!
سری تکون دادم و بی توجه به اعتراض هاله، گوشیو برداشتم…شماره را شناختم. نمی خواستم جواب بدم اما نگاه های کنجکاو هاله و توکا مجبورم کرد دکمه کال را بزنم…حالت چطوره ؟ درد نداری که؟ نه .. ممنون…میخوام ببینمت… می خواستم بگم تو که همین چند ساعت پیش منو دیدی اما نمی تونستم. وانمود می کردم یکی از دوستانمه. لحن تصنعی ام چندان باور پذیر نبود اما بهتر از هیچی بود…چشم های توکا روی خیلی هم خوبه…باشه..