رمان سوز (جلد اول) نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: shi.r
تعداد صفحات: 1585
خلاصه رمان: امیر هاتف امانی معروف به سوز، رپر موفقیه که مجبور میشه عشقش نعنا رو که به سختی بهش رسیده رو تنها بزاره و خودشو گم و گور کنه …بعد از دوسال دوباره سرو کلش پیدا میشه و میفهمه ک بچه داره و میخواد تمام تلاششو بکنه که عشقش و بچشو برگردونه پیش خودش…اما نعنا هیچ جوره دلش باهاش صاف نمیشه و باید دید سوز موفق میشه یا نه…
قسمتی از متن رمان سوز (جلد اول)
با هاکان کار دارم به سری جنس میخوام وارد کنم منتها این مدت فرصت نکردم برم. الان با تو میام که هم تو تنها نباشی تو مملکت غریب هم کار خودم راه بیفته. تا دوسه روز دیگه کارامو ردیف میکنم به …نعنا ناخودآگاه وسط حرفش پرید:
آخه من … شما … تنها کجا بریم ینی ؟! به حاج بابا چی بگم ؟! نمیشه که خب. زامیاد از برداشت نعنا به خنده افتاد و گفت: اگه میذاشتی حرفم تموم بشه میفهمیدی میخوام به
فرید و خواهرش لیلی ام بگم همراهمون بیان که جنس بیشتری بیارم! نچ نچ کرد و سرش را تکان داد : معلوم نیست از اون کله و فکر بهم ریختت چی گذشت که چشمات داشت از حدقه می زد بیرون! نعنا هم از گافش خنده اش گرفته بود و هم به خاطرش خجالت می کشید، سرش را پایین انداخت و سکوت کرد. زامیاد کاملا متوجه صورت سرخ شده از خجالت نعنا بود، ترجیح داد بیشتر از این به رویش نیاورد و تا از شرم آب نشده تنهایش بگذارد گوشی اش را برداشت.
و به نعنا گفت: من باید به تماس مهم بگیرم حواست به مغازه باشه. زود میام. بعد از رفتنش نعنا نفس راحتی کشید همیشه زامیاد را به خاطر درک بالایش تحسین می کرد. هنوز هم به خاطر سوتی اش از دست خودش حرص میخورد با دستش پشت سرش کوبید و به خودش گفت: سن خر پیره رو داری، مادر به بچه ای هنوز نمی تونی سوتی ندی ! بازم دمش گرم مراعاتمو کرد و رفت و گرنه هر کی بود تا دهنمو سرویس نمی کرد بی خیال نمی شد ! بیخود نبود همه بهم میگفتن خدای سوتی !