دانلود رمان شاهنشاه مافیا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی
نویسنده رمان: شیلا، مبینا، زهرا
تعداد صفحات: 369
خلاصه رمان: مردم میگن کارما یه آدم بدکاره هست، اما اون به جز خوبی چیز دیگه ای برای من نداشته و بخاطر اینم نیست که من مرد خوبی ام. هر کاری توی زندگیم کردم، دلایل خودمو داشتم. دزدی کردم، زورگیری کردم، حتی ادم کشتم. چندتا چیز هست که خط قرمزم حساب میشه و باهاشون سروکاری ندارم، مثل زنا، بچه ها و مواد. اما تو بقیه چیزا دستام پره پره. وقتی که تو رییس باشی، باید همچین کارایی بکنی.
قسمتی از متن رمان شاهنشاه مافیا
بعد از کارم واقعا باید برم. فروشگاه هنوز یه ته مونده ای از پول ریتا دارم و امشبم به چیزایی دوباره دستم میاد. شاید بتونم امشب یکم زودتر بیام. نگاهی به در انداختم و کلید و بیرون کشیدم. من تا ابد اینجا نیستم اما فکر کنم اگه اون می خواست کسی و دنبالم بفرسته، قطعا خیلی راحت داخل میشد. در ضد گلوله نیست و اونقدرم بزرگه که هر کسی میتونه بازش کنه. نفس عمیقی میکشم و درو باز می کنم.
و نگاهی به بیرون میندازم نه خبری نیست فقط دیوارای کثیف و همیشگیه راهرو و فرش سبز رنگیه. نگاهی به در انداختم وکلید هامو بیرون آوردم. نه اینکه بتونم برای همیشه اینجا بمونم، علاوه بر این، من فکر میکنم اگه اون میخواست کسیو بفرسته دنبالم راحت اینکارو میکرد. نه در ضد گلوله است و نه خیلی اومدن به اینجا سخته. نفس عمیقی کشیدم و زدم بیرون و درو قفل کردم… شيرين عسل
جیغ میزنم و میپرم و به عقب برمیگردم و متوجه میشم همسایه ام بیگ شاته. نمی دونم واقعا اسمش اینه یا نه اما گفته که همه اینجوری صداش کنن جدا بزرگه اما نه به اندازه مرد دیشی نه غریبه ای که دنبالم کرده بود همش عضله بود.
از اینکه چطوری متوجه جذابیتش شدم از خودم بدم میاد. این چیزی نبود که باید توی ذهنم می موند؛ اما نشد که جلوی خودمو بگیرم هیچ وقت مردی مثل اونو ندیده بودم قدرت و سلطه زیادی رو همراهش داشت.