دانلود رمان بندبازی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: الناز محمدی
تعداد صفحات: 1730
خلاصه رمان: پروا برای آزادی برادرش صادق که به جرم قتل به زندان افتاده، حاضره به هر کاری دست بزنه.. خیلی اتفاقی پارسا سر راه پروا قرار میگیره و آدرس برادرش پیمان رو برای کمک به پروا میده.. پیمان وکیلی قهار و کاربلده.. پروا سراغ پیمان میره غافل از اینکه ……..
قسمتی از متن رمان بندبازی
اعصاب پروا را ریخت به هم بلند شد و پنجره را از جا کشید. جوری که خورد به دیوار و صدای بلندی داد بلندگو قورت دادی مگه؟ کپه مرگ نیستم من؟ سامان یکه ای خورد و برگشت سمتش چته؟ می خوای نعره بزنی برو چاله میدون مگه بیابونه سر اون انتری که پشت خطه هوار میکشی؟
صدای مادرش را از هال شنید و پشتش صدای سامان و سمانه قاتی شد. وایسا جواب این ازگلو بدم بیام ببینم چته باز افسار پاره کردی.
جرئت داری الان بیا که…سمانه دستش را کشید و سمت هال برد. ولش کن پروا می دونی که با اون شهرام بی پدر و مادرها اون بی پدره؟ اتفاقا هزار پدره… صدای کوبیدن دست مادرش را توی صورتش شنید خدا مرگ بده منوا تو چرا اینجوری حرف میزنی آخه؟ دستش را توی هوا پرت کرد و رفت سمت آشپزخانه لیوان را پر از آب کرد و یک نفس سر کشید که سمانه آمد توی آشپزخانه با غیظ نزدیکش شد و لیوان خالی را از دستش کشید. چه مرگته پروا؟
اون از اونجوری زنگ زدنت که سکته ام دادی و اون حالت بود خونه ی لعیا این از احوال دو سه روزه ات که شدی سگ و پاچه همه رو میگیری؟ میخوای بگی چه غلطی کردی که…
کشتمش…هان؟ پروا دو دستش را محکم فشار داد روی لبهایش چشم های از حدقه درآمده ی سمانه حالش را بدتر کرد چشم هایش پر از خرده شیشه و قلبش پر از درد هراس و وحشت شد. چشمش چرخید سمت در و با آمدن سامان توی درگاه از کنارش رد شد نمیدانست.