رمان ده درجه زیر صفر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: عاطفه انصاری
تعداد صفحات: 1568
خلاصه رمان: خسته از صدای سرسام آور موسیقی، ظرف های کثیف را به آشپزخانه بردم. دلم از بالا و پریدنهای مداوم مهمان ها پیچ میخورد. از شیر آب لیوانی پر کردم و بیتوجه و به گرم یا سرد بودنش یکنفس سرکشیدم بلکه حالم را بهتر کند. خوبی؟ به سینک پشت سرم تکیه زدم و چشم بسته برای مرضیه که برخلاف من از این هیاهو لذت میبرد و هر ازگاهی دور از چشم دیگران قری هم به کمرش میداد سر بالا انداختم.
قسمتی از متن رمان ده درجه زیر صفر
همون ادعاهای بزرگی تو منو به اینجا رسوند. دیگه نمیخوام ببینمت فراز….شهرزاد…مستقیم در چشمهایش نگاه کردم تا بلکه از نگاهم بخواند من دیگر آن دختر هفده ساله ای که برای کنارش بودن بال بال میزد نیستم. شهرزاد بزرگ شده بود. اون روزایی که فرار کردن و به من ترجیح دادی دقیقا همون روزی که من مثل بید میلرزیدم و فکر می کردم تو میتونی حامی خوبی برام باشی…
همون لحظه هایی که بهت زنگ میزدم و تو جواب نمی دادی اونجا بود که برام مردی من خیلی وقته که تو گذشته چالت کردم فراز؛ قصد نبش قبر هم ندارم. بیش از این وقتم را حرام آدمی نکردم که در بدترین روزهای زندگی ام رهایم کرده بود. راهم را کشیدم و فراز را با شهرزاد هایش تنها گذاشتم.
خوشبختانه خانم لایقی چندان سوال پیچم نکرد و با همان معذرت میخوام اول اگرچه خیلی خشک و خالی و از سر اجبار کوتاه آمد.
اما دغدغه اصلی من کار نبود آژیر هشداری در سرم به صدا در آمده و مدام تذکر میداد تا از فراز فاصله بگیرم همان قدر که شاهین برای من خطر داشت فراز هم دردسر ساز بود باید بطور جدی از او فاصله می گرفتم اما نمی دانستم چطورا من جای زیادی برای رفتن نداشتم. در واقع هیچ جایی را نداشتم
چته تو فکری؟ نگاهی به سیمین که این روزها کمتر سر به سرم می گذاشت، انداختم. وقتی میبینی تو فکرم چرا فکرمو به هم میریزی؟ شهرزاد… قهر نباش دیگه