دانلود رمان سس خردل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، طنز، اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه مهراد
تعداد صفحات: 1815
خلاصه رمان: ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه. روزی از روزا، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمیدونه قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره!
قسمتی از متن رمان سس خردل
هیچم اینجوری نیست من ی پدری دارم مثل کوه. لبخند تلخی میزنه و دیگه چیزی نمیگه. با خواب رفتن بابا بی طاقت گوشیمو برمیدارم و با کلی تعلل به پیام برای حافظ مینویسم. سلام شبتون بخیر بابت همه چیز ممنون. شاید خیلی احمقانه بود، پیام دوباره من ولی دلم بی جنیم قبول نمیکرد و هی تند تند به قفسه سی….نم میکوبید. نزدیک نیم مین بعد گوشی تو دستم لرزید سریع بازش کردم، سلام کاری نکردم.
از سردی پیامش دلمی جوریه میشه ولی به خودم تشر میزنم اون چرا باید با من گرم برخورد کنه؟ مگه من کیم؟ غلتی زدم و اومدم گوشیم بزارم سر جاش که با روشن شدن دوباره گوشی، چشمم به اسم آدمی که توی گوشیم قهرمانم سیو بود افتاد. دوباره قلب بی جنبه ام شروع کرد به تالاپ تلوم زدن
با دستی کرخت و یخ زده قفل گوشی رو باز کردم. امیر حافظ لبخند کمرنگی زد و گفت: ممنونم در رابطه با فیزیو تراپی و اینا با بابات حرف زدم.
من اخر این هفته مسابقه دارم، از بعدش ایشالا میام و با هم میریم دکتر تو ام دیگه نمیخواد بری سر کار همه چیو برای بابات تعریف کردم. با ترس رنگ از رخم پرید و نگاهش به بابا انداختم که دیدم اخم کمرنگی روی پیشونیشه و این یعنی بعدش قراره پوستم بکنه. آب دهنم با صدا قورت دادم ام چیزه ..باشه. ممنون. بخاطر پولی که قراره به ما قرض بدید ام بگم من کار میکنن و تمام اون پول بهتون پس میدم خیالتون راحت. بابا فورا گفت: خودم سر پا بشم میرم دنبال کار میگردم.