دانلود رمان قتل کیارش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: مژگان زارع
تعداد صفحات: 1143
خلاصه رمان: در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست…پایان خوش
قسمتی از متن رمان قتل کیارش
کیفم را با سه تا رفیقم توي دست گرفتم و نگاهش کردم. هنوز منتظر بود. دستگیره را کشیدم ولي قبل از پیاده شدن گفتم: خیلي لطف کردید، مر…سي سعي کردم توي صورتش بخوانم چه حس و حالي دارد ولي هیچي معلوم نبود. جوابم را هم نداد. پیاده شدم و به ساعتم نگاه کردم. پنج دقیقه وقت داشتم. کیفم را روي شانه انداختم و پا به دو رفتم به سمت ورودي دانشگاه. ***
صبر کردم برسد به ورودي و بعد ماشین را پارک کردم.
کلافه سرم را روي فرمان ماشین گذاشتم و کولر ماشین را زیاد کردم. چرا باید برسانمش دانشگاه؟ اصلاً چرا باید راهم را کج کنم به سمت خانه ي همایون که ببینمش؟ چرا وسط کوچه دیدنش خوشحالم مي کند؟ چرا باید این چیزها مهم بشوند برایم؟ چرا؟ این چراي لعنتي که جوابش را خوب مي دانم جدي جدي دارند ترسناک مي
شوند. سر از روي فرمان برداشتم و سعي کردم به کاري که به خاطرش با این کپلي عبوس و گیج و گول همراه شده بودم فکر کنم. این طوري حداقل به خودِ فندق فکر نمي کردم.
کیفم را برداشتم و در ماشین را محکم بستم و راه افتادم. از کریدور نیمه تاریک گذشتم و به حیاط دانشکده رسیدم. بي توجه به جیغ و خنده هاي سرخوشي که زماني خودم هم جزوشان بودم راه افتادم به سمت کریدور اصلي اما صداي آشناي فندق حواسم را جمع کرد. کنار آبسردکن و پشت به من ایستاده بود و جیغ جیغ مي کرد: خیلي وخشي هستي ملي ملي که دختر عاقل تري به نظر مي رسید، گفت: مِخسي شادي گلي واقعاً مِخسي وخشي….مخسي …. شادي گلي! ما کِي این جور کلمه هایي داشتیم دوره ي خودمان؟ نهایت کلمه اي که بلد بودیم »نابود« بود.