دانلود رمان معشوقه مهتاب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: معمایی، عاشقانه
نویسنده رمان: محدثه ابوالقاسمی
تعداد صفحات: 2093
خلاصه رمان: معشوقه ماه داستان دختریه از یکی از ده های شهر شمال که علاوه بر شخصیت قشنگش چهره بسیار زیبایی داره…که باعث میشه ارباب ده بعد اینهمه زن صیغه ای داشتن عاشق شانِلی بشه و اونو واسه خودش بخواد. .شانِلی (دختر داستان) به خاطر خوشحالی پدر و مادرش قبول میکنه ولی روز عروسی شانِلی دزدیده میشه و اینجا آتش انتقام ارباب با دزد معشوقه اش شروع میشه و اما کسی که شانلی رو دزدیده….پسری که بعد از ۱۲ سال برگشته ایران. ..عوض شده …رحم نداره …آتش انتقامش دامن شانلی و میگیره…
قسمتی از متن رمان معشوقه مهتاب
با دست دیگرش چاقوی دستی اش را به دست گرفت و آرام نزدیک شـد … باید با احتیاط عمل میکرد … نزدیک شده بود که صدایش شلیک گلوله پی در پی در فضای خانه پخش شد … نفسش را در سینه حبس کرد و با یک حرکت پشت پرده ایستاد نگهبان صدا از کجا بود ؟؟؟ نگهبان دوم به گمونم از حیاط اومد … بدو بریم که انگار اوضاعه خیلی خیطه نگران کیوان شده بود … مطمئن بود صدا را از زیر زمین شنیده … قدر و مقابلش به طور کامل خالی شده بود و هیچ نگهبانی مقابلش نبود …
با این موقعیت رو از دست میداد .. نفسی از سر حرص به بیرون فرستاد … باید به کمک کیوان میرفت … چاقو را در جیبش گذاشت و با یک حرکت به طرف راه پله ها دوید نگهبانی مقابلش به سرعت بالا اومد … با دیدن سیاوش ایست کرد و تا خواست دست به پشت ببره سیاوش به سمتش خیز برداشت و اسلحه رو به سمت پیشونی اش گرفت…. صدات در بیاد صاف زدم وسط پیشونیت … مرد مقابلش با ترس نگاهش کرد و سری تکان داد … سیاوش اسلحه رو کمی نزدیک تر آورد … باید کاری میکرد …
هنوز قدمی با نگهبان فاصله داشت که تیری از مقابلش رد شد … به سرعت به سمت عقب برگشت و ضمن اینکه با دست دیگرش گردن نگهبان جلـو رویش را با یک دست گرفت کشید ، نگهبان رو به سرعت مقابل خود سپر کرد نگهبان دیگری اسلحه به دست پشتش ایستاده بود …. نگهبان رو قدری به خودش نزدیک تر کرد جم بخوری با یه تیر حرومش میکنم ….سیاوش نگاه از آن گرفت و زیر چشمی به پله ها نگاه کرد … نگهباني قدمی به جلو برداشت از کدوم قماشی ؟؟ سیاوش پوزخند زد و به سر تا پای نگهبان نگاهی انداخت …
