دانلود رمان بازیگر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: parisa_m
تعداد صفحات: 421
خلاصه رمان: روز ها میگذرن و من با خیال بی تو بودن زندگی میکنم. غرق در زندگی میشومو انگار که نه انگار تویی وجود داشت. صدای مردم پر کرده است ذهنم را. دروغ ها در ذهنم کناره میگیرد و من درونم میشکند. گله دارم. گله دارم از هرکه میدانستو نمیدانست. از زمین و آسمان. از دریا و خشکی. از اینکه دروغ ها به خود اجازه ی نمایان شدن دادند. زندگی سخت شد با حقیقت. با حقیقتی که من را شکست. اما نسیمی که به سویم آمد حال خرابم را دگرگون کرد. ای نسیم زندگیم بمانو من را از نو بساز. نگذار تا حقیقت زندگی من را از ریشه بسوزاند…پایان خوش
قسمتی از متن رمان بازیگر
روی تخت دراز کشید و به سقف نگاه کرد…. پف صدا داری کشید و چشماشو برای چند دقیقه آرامش بست….بعد از چند دقیقه از کمدش لباسی راحت برداشت لباسشو با یه تاپ و شلوارک عوض کرد و نشست پشت میز آرایششو پاک کرد. بعدم نشست پشت میز مطالعش.دفتر چه خاطراتشو بیرون آورد و شروع به نوشتن کرد. چه سخت است برای صاحب نهالی که کاشته میشود….آبیاری میشود تا رشد کند…تا روزی درختی از خود بجای بگذارد تا دیگران را بهره دهد….تکامل میابد و از نهال بودن تغییر اسم میدهدو درختچه ای میشود.
سبز رنگ….درختچه ای که گاهی مفید است گاهی مثل دندان لق کنده میشود و دور میوفتد….حال آن درختچه مفید بوده ….برای زمینی که احتیاج دارد….زمینی که تنهاست…روزی
می رسد که قطرش افزایش میابد…..میشود اسمش را گذاشت درخت.. صاحب نهال برای آبیاری بر میگردد….به درختش نگاه میکند…به آن دستهایی که روزی جوانه بود
و حال قطاری از برگ ها را همراه میکند…..دست هایی که النه ی کبوتران میان آنها جا خوش کرده….دستهایی که جوانه دارند….کوچک اند…اما او با چشم دل میبیند نوه هایش را…..می گذرد….
سال ها…بهار و تابستان…پاییز و زمستان…..دوباره و دوباره….اینبار صاحب با چین و چروک بیشتر و کمری خم تر برمیگردد…..برای چیدن ثمره ی کارش…..اما که میداند که جداکردن این ثمره از خانه اش چقدر سخت است..همه چی عوض شده….همه چیز تغییر کرده….همه چیز رنگ و بوی تازه داره…..نمیدونم…بتونم مقابله کنم یا نه نمیدونم این رازو توی خودم نگه دارم یا نه…به نظرم همه فهمیدن…..همه میدونن که این رفتارو دارن….