دانلود رمان ده بچه زنگی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: آگاتا کریستی
تعداد صفحات: 249
خلاصه رمان: این رمان اولین بار در ۱۹۳۹ منتشر شد. آگاتا کریستی این رمان را از روی شعر کودکانه «ده بچه زنگی» نوشت. داستان درباره ۱۰ نفر است که یک میزبان اسرارآمیز آنها را برای گذراندن تعطیلات به خانهای در یک جزیره دعوت میکند و نفر به نفر کشته میشوند.در رمان ده بچه ی زنگی، ده نفر دعوت شدند تا تعطیلات خود را در قصری افسانه ای در نیگر آیلند بگذرانند.
هر یک از آنان رازی برای پنهان کردن داشت. آنان در بعدازظهر باشکوه روزی تابستانی به آنجا می رسند؛ اما به زودی سلسله حوادثی پیش بینی نشده رخ می دهد و همگان را در اضطرابی نفس گیر فرو می برد …اسکاتلند یارد به شدت درگیر حل این معما می شود و تحقیقات در جریان است. سند دست نوشتهای به آنها می رسد و پرده از راز پنهان قتل ها برداشته میشود و ….
قسمتی از متن رمان ده بچه زنگی
کار جست و جوی خانه به آسانی تمام شد . اول بیرون خانه را دیدند و بعد وارد خانه شدند . متر خانم راجرز را در آشپزخانه پیدا کردند و آن را برداشتند ، اما فضایی پنهان شده در خانه وجود نداشت . همه خطوط راست و مستقیم بود ، ساختمانی مدرن بدون هیچ مخفی گاهی . اول طبقه همکف را دیدند . وقتی به طبقه ای که اتاق خواب ها در آن قرار داشت می رفتند راجرز را دیدند که یک سینی کوکتل به تراس می برد . فیلیپ لمبارد گفت : حیوان نجیبی است . واقعا که خدمتکار خوبی است .
خیلی خونسرد کارش را انجام میدهد . آرمسترانگ گفت : راجرز پیشخدمت درجه یکی است . این را باید گفت ! بلور گفت: زنش هم آشپز خوبی بود . آن شام دیشب . وارد اولین اتاق خواب شدند . پنج دقیقه بعد در پاگرد بیرون رو به روی یکدیگر ایستاده بودند . در آن طبقه هیچ جایی برای پنهان شدن وجود نداشت . بلور گفت : … یک پلکان کوچک آنجا است . دکتر آرمسترانگ گفت : به اتاق خدمتکاران راه دارد . بلور گفت : زیر سقف باید جایی باشد ، برای مخازن ، منبع آب و غیره .
بهترین جاست و عملا تنها جای ممکن برای مخفی شدن ! در این هنگام بود که از بالا صدایی شنیدند ، صدای پایی دزدانه . همگی آن صدا را شنیدید . آرمسترانگ دست بلور را گرفت . لمبارد انگشتش را به عنوان هشدار بالا برد . یواش ، گوش کنید ! صدا دوباره شنیده شد . کسی آهسته و بی سر و صدا حرکت میکرد . آرمسترانگ زیر لب گفت : . توی اتاق خواب است . همان اتاقی که جسد خانم راجرز در آن قرار دارد .بلور با صدای آهسته ای گفت : البته ! بهترین جایی است که می تواند برای مخفی شدن پیدا کند . هیچکس به آنجا نمی رود . حالا کاملاً بی سر و صدا بیایید . آنها آهسته از پله ها بالا رفتند . در پاگرد بیرون در اتاق خواب توقف کردند . بله ، کسی داخل اتاق بود .