دانلود رمان عشق خاکستری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: رضوانه
تعداد صفحات: ۱۵۸۴
خلاصه رمان: آرش رادمنش دکتری دختر باز که این بار دلش برای ترانه دختری ساده و معتقدی که پرستار است می رود ولی ترانه هیچ وقت به او روی خوش نشان نمیدهد. تا اینکه به خاطر مشکل مالی که برای ترانه پیش می آید مجبور میشود تن به خواسته ی آرش بدهد…
قسمتی از متن رمان عشق خاکستری
پاهایم را با استرس تکان میدادم و منتظر آمدن دکتر چشم به در دوخته بودم.در که باز شد من و عمو به سمت دکتر خیز برداشتیم.دکتر با دیدنمان سری به تاسف تکان داد: حالش اصلا خوب نیست. باید فورا عمل بشه.
زانوانم لرزید و قبل از افتادنم دست به دیوار گرفتم.عمو هم حالش بهتر از من نبود.دکتر با دیدنمان در آن حال ، مغموم سرش را پایین انداخت. متاسفم ولی اگه عمل نشه دیگه کاری از دست ما برنمی اد. نگاهی به عمو انداختم.
طرز نگاه کردنش کاملا به من فهماند که پولی برای انجام این کار ندارد.درمانده و پریشان بدون توجه به کثیف شدن لباسم روی زمین نشستم.سرم را روی زانوانم
گذاشته و به چشمانم اجازه ی باریدن دادم.چاره ای جز قبول پیشنهادش نداشتم و اشک هایم به خاطر آبرویی بود که میخواست از کفم برود.بلند شدم و قبل از اینکه پشیمان شوم رو به دکتر با اطمینان گفتم: هرکاری لازمه انجام بدید.من پولش رو واریز میکنم. بعد هم بدون توجه به نگاه متعجب عمو موبایلم را از کیف خارج
کرده و به سمت خروجی رفتم.
شماره ای که مدت ها منتظر پیامی از طرف من بود را گرفتم. به محض شنیدن صدایش تنها یک کلمه گفته و قطع کردم.قبوله. درد که ندارید؟ نه خدا خیرت بده.از صبح دردم خیلی کمتر شده. در حالی که سرمش را چک میکردم با لبخند گفتم: خداروشکر. الان دکترتون میاد بهتون میگه کِی مرخص میشید. باشه مادر ممنون.بعد از تموم شدن کارم برای خواندن نماز به سمت نمازخونه
حرکت کردم.