دانلود رمان کلاکت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سرو روحی
تعداد صفحات: 1585
خلاصه رمان: راستین حکمت ، سوپراستار جوانی که تلاش میکند تادر اوج بماند ، دختری بی نام و نشان به او پناه می آورد غافل از اینکه دودمانش به دست آهو به باد می رود و …
قسمتی از متن رمان کلاکت
دزدمونا: سرور من چه اراده فرموده اید؟ اتللو: مرغک من … بیاید اینجا ، خواهش میکنم.دزدمونا: چه فرمایشی دارید. اتللو : بگذارید چشمهایتان را ببینم. درچهره ام نگاه کنید. دزدمونا در صورتش خیره شد، لبخند روی لبش حواسش را پرت کرد ، نفس عمیقی کشید و لب زد: باز این چه بازی هولناکی است! زیر لب گفت: بازی نیست عشقه ! پلکهایش رابست و خفه گفت: محض رضای خدا دیالوگتو بگو… دیالوگش را بلند گفت دزدمونا جواب داد:
پیشتان زانو زده میپرسم، گفته هایتان به چه معناست . پی می برم که در سخنانتان خشمی نهفته است.اما خود ان سخنان را نمی فهمم. اتللو: اخر کیستی تو!و قبل از اینکه جوابش را بدهد خودش گفت: عشقی … فرشته
ای… پری هستی! با چشم غره ای دزدمونا گفت: زن شما ، سرور من . زن راستکار و وفا دار شما !کاش باشی…وای خدایا انقدر بین دیالوگ ها وقفه ننداز ؛ بس کن تو رو خدا! لبخندی زد و گفت: پس با من ازدواج میکنی دیالوگت یادت رفته؟! دوباره پرسید: با من ازدواج میکنی؟!
به جای جواب گفت: خب سوگند بخور… کسی از پشت پرده ویز ویز میکرد : سوگند بخور… خودت را به نفرین خدا گرفتار کن! دزدمونا با ترس گفت: چرا معطلی؟!
نگاه پر غمزه و تلخش باعث شد، نفس عمیقی بکشد .
با حرص بلند گفت: خب سوگند بخور. خودت را به نفرین خدا گرفتار کن. میترسم از انجا که صورت فرشتگان اسمان را داری.حتی….